شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

سردار جنگهای نامنظم شهید علیرضا ماهینی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۱۴۹ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

۲۹
مرداد


شهید محمدصادق غریبی

  • آزاده بوشهری
۲۹
مرداد


شهید رضاعلی (خداخواست) شکریان


خاطره ای از شهید رضاعلی (خداخواست) شکریان

من و خداخواست، کلاس چهارم ابتدایی بودیم. در پایان سال تحصیلی، کارنامه دانش آموزان را تحویل می دادند و هر کسی باید برای اطلاع از نمراتش به مدرسه می رفت. همان موقع، خداخواست به علت ناراحتی پا عصا به دست بود و به تنهایی نمی توانست به مدرسه برود.

  • آزاده بوشهری
۲۹
مرداد


خاطرات خلبانان دفاع مقدس:

نیروی دریایی آمریکا در زمان جنگ در خلیج فارس مستقر بود و برای پروازهای عادی و گشت زنی روزانه ما مشکلاتی پیش می آورد. در چندین مورد به خلبانهای ما اخطار می داد که مثلاً از فلان منطقه جلوتر نرویم و یا به ناوهای آنها نزدیک نشویم.

سال 1366 یا 1367 بود. یک روز پرواز آموزشی انجام می دادیم. من لیدر چهار فروند هواپیمای اف 4 بودم. ماجرا از این قرار بود که بعد از بلند شدن از پایگاه بوشهر گردش به چپ می کردیم. روی آب می رفتیم تا رأس مطاف و از آن جا به طرف کاکی در دشتی و نهایت بر می گشتیم به میدان تیر احمدی (شهید ارزاقی) و تیراندازی آموزشی می کردیم و به پایگاه خودمان برمی گشتیم.

من بلند شدم، فاصله ام با خشکی 8 مایل بود. یک دفعه یک ناو آمریکایی به زبان انگلیسی به من اخطار داد: «هواپیمای ناشناس که در سمت فلان پرواز می کنی، پرواز چهار فروند اف 4 ارتفاع زیر 50 پا، خودت را معرفی کن و بگو هدفت چیست؟». به انگلیسی گفتم: «من هواپیمای شکاری ایرانیم، مستقیماً زیر نظر رادار و در کشورم پرواز می کنم و پروازم آموزشی است».

با گستاخی گفت: «تا پنج مایل دیگر گردش به چپ کن». خیلی به من برخورد. غرورم را جریحه دار کرد. ناو کشور بیگانه در مملکت خودم به من دستور می داد. عصبانی شدم. اگر به آمریکاییها  «یانکی» بگویی به آنها توهین کرده ای.

گفتم: «خفه شو یانکی، گم شو برو خانه ات. من در مملکت خودم پرواز می کنم و تا هر کجا هم دلم بخواهد ادامه می دهم». ناو آمریکایی دیگر یک کلمه هم صحبت نکرد. تا نزدیکی بندر دیر رفتم و برگشتم، خبری نشد، آمدم و نشستم.

راوی: «منوچهر شیرآقایی»

 

برای مطالعه «خاطرات خلبانان» لطفاً اینجا را کلیک کنید.


  • آزاده بوشهری
۲۹
مرداد


ای کاش در دل ذره ای شور و نوا بود / احوال ما با حالت نی ها، هم صدا بود

ای کاش شور جنگ در ما کم نمی شد / این نامرادی شیوه مردم نمی شد

ای کاش رنگ شهر بازی ام نمی داد / در جبهه یا زهرا مرا بر باد می داد

امشب دل از یاد شهیدان تنگ دارم / حال و هوای لحظه های جنگ دارم

فرسنگها دورم ز وادی محبت / با یک دل خسته زنیش سنگ تهمت

مسموم شد ساقی و پیمانه شکسته / از بخت بد، درب شهادت گشته بسته

من ماندم و متن وصیت نامه پیر جماران / من ماندم و شرمندگی از روی یاران

من ماندم و شیطان و نفس و جنگهایش / من ماندم و شهر و گناه و رنگهایش

از زرق و برق شهر خود نیرنگ خوردم / آن معنویتهای جنگ از یاد بردم

خود را به انواع گنه آلوده کردم / در راه ناحق کوششی بیهوده کردم

از دفتر دل نام الله پاک کردم / دل را به زیر کوه عصیان خاک کردم

اکنون پشیمان آمدم با این / یا رب نظر کن جرم و عصیانم ببخشا

«شهید سید مجتبی علمدار»

 

برای مطالعه «اشعار شهادت» لطفاً اینجا را کیک کنید.

  • آزاده بوشهری
۲۹
مرداد


شهید محسن حججی از جمله شهدایی هست که دایره تاثیرگذاری آن از شهر و کشورش فراتر رفته، نامه ارسلان علی حیدر جوان پاکستانی یکی از هزاران نفریست که تحت تاثیر این شهید بزرگوار قرار گرفته است.

  • آزاده بوشهری
۲۸
مرداد


شهید غلامرضا عالی حسینی


برای مطالعه «وصیت نامه شهیدان» لطفاً اینجا را کلیک کنید.

  • آزاده بوشهری
۲۸
مرداد


شهید رضاعلی (خداخواست) شکریان


شهید رضاعلی (خداخواست) شکریان در سال 1335 در بوشهر به دنیا آمد. مدرسه را تا کلاس چهارم دبیرستان ادامه داد، ولی با توجه به مشکلات خانوادگی که برایش پیش آمد تحصیل را رها کرد و از طریق اداره کاریابی آن زمان، در رشته برق آموزش دید و پس از پایان آموزش، مشغول کارهای سیم کشی ساختمان شد و از این طریق هزینه خانواده را تامین می کرد.

‏ایشان قبل از فراگیر شدن انقلاب، نوارها و اعلامیه های حضرت امام خمینی (ره)  را مخفیانه تکثیر می نمود و به دیگران می داد. عکس امام را در ابعاد مختلف چاپ کرده و در سطع شهر توزیع می کرد. وی در تظاهرات خیابانی و درگیری با عوامل رژیم ستمشاهی، از افراد شاخص و مؤثر بود.

‏پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز برای پاسداری از انقلاب، جزء اولین کسانی بوده که گروه ضربت و کمیته های محل را در بوشهر تشکیل دادند. وی از افراد مؤثر و شاخص در مبارزه با گروهکها، بویژه منافقین محسوب می شد و در این زمینه تلاشهای قابل توجهی از خود نشان داده است.

‏‏با شروع جنگ تحمیلی عزم خود را برای رفتن به جبهه جزم می کند و هنگام رفتن به مادرش می گوید: «وقتی مارش عملیات را شنیدی پرچم سبزی بر سر در خانه نصب کن». او در دوم فروردین ماه سال 1361 برای همیشه در منطقه شوش از این دنیای خاکی پرواز و به یاران سفر کرده خود پیوست. روحش شاد

برای مطالعه «زندگینامه شهدا» لطفاً اینجا را کلیک کنید.


  • آزاده بوشهری
۲۸
مرداد


خاطرات پزشکان در دوران دفاع مقدس

آن موقع ما در بیمارستان الزهرا اقامت داشتیم. در یکی از حملات، یکی از سربازان که در اثر اصابت ترکش خمپاره به شکمش به بیمارستان اعزام شده بود، خون ریزی بسیار شدیدی کرده بود. ترکش به پهلویش خورده بود و بعد از عبور از کیسه صفرا، کلدوک و پورتاهپاتیس (ورید باب) را هم قطع کرده بود.

خون ریزی خیلی زیاد بود و من به اتفاق یک دستیار او را عمل می کردم. کلاپی گذاشتم روی وریده، وریدها خون ریزیشان بند آمده بود و سپس شروع کردم و به ترمیم تک تک اعضاء قطع شده که متوجه خون ریزی بسیار زیاد بیمار شدم. ادامه عمل، تحت چنین شرایطی خطرناک و مرگ آور است.

دقیقاً یادم هست که جمعاً 56 واحد خون و سرم به او دادیم که 36 واحدش خون بود. مریض از همه جایش خون ریزی کرده بود، چون انسداد انعقادی می داد.

در مسیر (این را همکارانمان به خوبی می دانند) ترانفوزیسیون می شود. چون ما در بیمارستان ام اف پی نداشتیم و من به خون تازه که در آن مواد انعقادی وجود داشته باشد نیاز داشتم تا بتوانم عملم را انجام بدهم، فداکاری سربازها برایم جالب بود که همگی برای خون دادن توی صف ایستاده بودند و من واقعاً اشک می ریختم و کار می کردم.

چون خون این ها واقعاً لازم بود و علی رغم این که خودشان به این خون ها برای ادامه نبرد احتیاج داشتند، ولی می آمدند و خون می دادند و من آخرین بخیه ها را می زدم، با ادامه عمل، خون ریزی قطع شد و او خوشبختانه خوب شد و چندی بعد مرخص شد.

«کتاب همپای مردان خطر»

 

برای مطالعه «خاطرات پزشکان» لطفاً اینجا را کلیک کنید.
  • آزاده بوشهری
۲۸
مرداد


ای قطره های باران، در چشم می گساران / از عاشقان بپرسید، حال و هوای یاران

از کاروان به جا ماند، چند یار به یادگاری / پرسید زیادگاران، داستان سربداران

مستان همه برفتند، از این قفس برستند / بال سفر گشودند، آن خیل بیقراران

آدرس باغ گل را ، از باغبان بپرسید / جاوید نام عشاق، ماند به یادگاران

از شهر خون و آتش، بُستان و کوچه هایش / پرسید راه و رسم، مردان روزگاران

از لاله های گلگون، از دشت های مجنون / پرسید وصفِ حال، آن خیل نامداران

نام و نشان بگیرید، از خیل بی نشانان / از نام های گمنام، از چشم به راهداران

روزی زحق فراخواند، بهر دفاع ز میهن / آحاد عاشقان را، آن پیر در جماران

با بانگ عشق بپا خواست، هر کس وطن رها خواست / از چکمه های ظلم و از بند دیوسانان

امروز به شانه ما، باریست گران بر جا / تا در جهاد دیگر، با دست خود بسازیم، آباد خاک ایران

«امین بهاری زاده»

 

برای مطالعه اشعار شهادت لطفاً اینجا را کلیک کنید.


  • آزاده بوشهری
۲۸
مرداد


تشرف تازه مسلمانان به حرم امام رضا (علیه السلام)

امام رضا (علیه السلام) را به‌ عنوان امام مهربان می‌شناسد. هر بار که از آن حضرت یاد می‌کند از مهربانی‌هایش می‌گوید. محمد عرب جوانی است که در خانواده مسلمان به دنیا آمد اما سال‌ها زندگی در ایالات متحده آمریکا و در میان مردمی که یادی از خدا در گفتار و کردارشان نبود، موجب شد که او هم فاصله زیادی از دین اسلام بگیرد و هیچ آموزه‌ای از اسلام دریافت نکند.

  • آزاده بوشهری