اصلاً بشر می تونه این جوری باشه؟
یک روز رزمنده ای را آوردند که ترکش خمپاره از پشتش رفته بود توی شکمش و خون ریزی حاد شکم داشت و من هی اصرار می کردم: «برای عمل آماده شو، توی شکمت پر از خونه، باید روبراهت کنم» و او اصرار داشت که توی شکمم را همین طوری بدوز، چون بچه ها به من نیاز دارند و باید هر چه زودتر برگردم...
هر چه اصرار کردم فایده ای نداشت و در نهایت گفت: «اگر نمی دوزی، لااقل یک کم گاز بذار روی زخم، تا من بروم».
من هر چی فکر کردم، دیدم این شکم با این وضع، طوری نیست که با گاز و پانسمان بشود کاریش کرد، اصلاً عملی نبود. وقتی تعلل مرا دید، دست کرد کمی گاز را برداشت و مچاله کرد و کرد توی شکمش و چیزی هم پیدا کرد و بست دور شکمش و رفت توی ماشین نشست و رفت.
من مات مانده بودم. خدایا، آیا اصلاً بشر می تونه این جوری باشه. این یعنی چه؟ اینها کی هستند و از کدام کره به زمین آمده اند؟ من که اصلاً نمی توانستم بفهمم که معنی این حرکت چیست؟ و هنوز هم نمی دانم.
«کتاب پرسه در دیارغریب»
برای مطالعه «خاطرات پزشکان» لطفاً اینجا را کلیک کنید.
- ۹۶/۰۸/۱۷