شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

سردار جنگهای نامنظم شهید علیرضا ماهینی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

باز امشب یاد یاران شهید

سه شنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۶، ۰۳:۳۲ ق.ظ


رزمندگان بوشهر


باز امشب یاد لشکر کرده ‏ام / یاد سرداران بى‏ سر کرده ام

باز امشب یاد یاران شهید / پرده‏ ى بغض گلویم را درید

یاد مردانى ز نسل بوتراب / شرمگین از خونشان صد آفتاب

یاد گمنامان تیپ ذوالفقار / مى ‏کند باز این دلم را بى ‏قرار

یاد مردانى که بى‏ سر بوده ‏اند / با شقایق ها برادر بوده ‏اند

یاد غواصان گردان حبیب / سینه سرخان صمیمى و نجیب

یاد سوسنگرد و تیپ نینوا / یاد بهمنشیر و شبهاى دعا

یاد سرداران عاشورا، خدا / مى ‏برد دل را به سمت کربلا

مى ‏برد آنجا که آغاز است و بس / مى ‏برد آنجا که پرواز است و بس

مى ‏برد اروند و نجوا مى ‏کند / در دلم صد شور بر پا مى ‏کند

مى ‏برد بى ‏دغدغه ، بى ‏ادعا / کو به کو تا سرزمین لاله‏ ها

در جزیره مى ‏برد، مجنون کند / چون بلم‏ ها باز غرق خون کند

مى ‏برد آنجا که پرپر مى ‏شدیم / تا همان جا که کبوتر مى‏ شدیم

برد و آخر کار دستم داد عشق / باز هم امشب شکستم داد عشق

یاد خرمشهر و آبادان بخیر / یاد مهران، یاد حاج عمران بخیر

آى  سوسنگرد، سردارت کجاست / آن قدیمى یاور و یارت کجاست

آن علمدار رشید جبهه‏ ها / آن دلاور مرد میدان بلا

آن تجلایى که مرد مرد بود / مرد تیغ و زخم و مرد درد بود

واژه‏ ها امشب مرا یارى کنید / مانده ‏ام آخر شما کارى کنید

بارها داغ برادر دیده‏ ام / داغ گل، داغ صنوبر دیده‏ ایم

زخمها از تیر و خنجر خورده ‏ایم / دل به دست عافیت نسپرده ‏ایم

بارها ما مرگ خود را دیده ‏ایم / در هواى مرگ خود رقصیده ‏ایم

باز امشب یاد لشکر کرده ‏ام / یاد از آن سردار بى سر کرده ‏ام

با توام اى باکرى، اى هم نبرد / اى برادر، همنفس، همراز درد

بى تو اینجا بوى غربت مى ‏دهد / بوى غفلت، بوى تهمت مى ‏زند

دیگر اینجا منطق باروت نیست / هیچ کس را صحبت از ماووت نیست

با تو بودم تا دعایم گم نبود / اشک و آه و سوزهایم گم نبود

پیرهن گم کرده ‏ام همرنگ خاک / پیرهن زخمى و خونى، چاک چاک

پیرهن ساده، صمیمى، بى ‏ریا / پیرهن تن پوش مردان خدا

پیرهن بوى خدا مى ‏داد حیف / بوى دشت نینوا مى‏ داد حیف

پیرهن بى تو دلم طوفانى است / چشمهایم باز هم بارانى است

پیرهن دل با غم تو آشناست / دل اسیر غربت آئینه‏ هاست

باز من چوب ملامت مى ‏خورم / بى تو از پشتم جراحت مى‏ خورم

پیرهن زخم زبانم مى‏ زنند / باز هم آتش به جانم مى‏ زنند

فاو تا فاو این دلم در شیون است / صد شلمچه  درد امشب با من است

عشق زیر آتش خمپاره ماند / بینوا دل، باز هم بیچاره ماند

« شاعر ناشناس»

 

برای مطالعه «اشعار شهادت» لطفاً اینجا را کلیک کنید.



  • آزاده بوشهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی