دو نفر عراقی زیر تخت مخفی شده بودند
خاطرات دفاع مقدس
نیروهای عراقی موقع عقب نشینی در همه جای شهر و اطراف آن پراکنده شدند. به هر جا سرک می کشیدیم با نیروهای عراقی مواجه میشدیم. دو نفر از افراد ما با اصابت ترکش خمپاره مجروح شدند. جراحت آنها سطحی نبود اما آن قدر هم عمیق نبود که خطر جانی داشته باشد...
موقعیت ما طوری بود که باید پیشروی میکردیم و امکان انتقال آنها را نداشتیم. داخل یکی از سنگرهای دشمن چند تخت بود، آنها را روی تختها خواباندیم و قول دادیم که فردا برای انتقالشان بر میگردیم.
فردای آن روز به وعدهمان عمل کردیم و نزد آن دو رفتیم. آنها با دیدن ما خوشحال شدند. چون توان حرکت نداشتند، قرار شد دو طرف تختهایشان را بگیرم و با همان وضعیت آنها را به عقب ببریم.
تختها را که بلند کردیم صدایی به گوشمان رسید: «الموت الصدام، الموت الصدام...». دو نفر عراقی زیر تخت مخفی شده بودند و طول مدتی که دوستان مجروحمان در آن جا بودند، تکانی نخوردند و آن زیر با گرسنگی و تشنگی به سر بردند.
«کتاب دل و دریا»
برای مطالعه «خاطرات دفاع مقدس» لطفاً اینجا را کلیک کنید.
- ۹۶/۰۸/۰۳