صفر تمام شد و طی نشد عزای حسن
پنجشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۶، ۰۳:۳۶ ق.ظ
صفر تمام شد و طی نشد عزای حسن / هزار حیف که شد زهر کین جزای حسن
به غربتش چه بگویم، رسول اکرم گفت / که ماهیان همه گریند از برای حسن
اگرچه آب شد و سوخت بی صدا چون شمع / محیط پر شده از اشک بی صدای حسن
به حشر با گل لبخند می شود محشور / خوشا کسی که کند گریه در عزای حسن
گمان نبود نمک ناشناس ها به ستم / کنند خنجر خود را فرو به پای حسن
هنوز بر بدنش زخم تیرها پیداست / هنوز شهر مدینه است کربلای حسن
کسی که فاطمه را کشت قاتل حسن است / به روز حشر شهادت دهد خدای حسن
ز بس به پیکر پاکش نشست تیر ستم / به روی شانه بدن گشت نی نوای حسن
غریبِ شهر مدینه، غریب رفت به خاک / غریب تر حرم و صحن با صفای حسن
از آن زمان که خدا خلق کرد میثم را / دل شکسته ی او بود آشنای حسن
«غلامرضا سازگار»
- ۹۶/۰۸/۲۵