آخرین غمزه و لبخند تو در یادم هست
آمدم تا دل خود را بتکانم، بابا / جای خالی تو را نوحه بخوانم، بابا
تو کجای دل این خاک به خون افتادی / قبله ی سرخ مناجات نهانم، بابا
عهد کردم که دگر بعد تو لب وا نکنم / باز با عشق تو گل کرد دهانم، بابا
مثل آتش که بییفتد به نی زار در باد / شعله ی داغ تو افتاد به جانم، بابا
بوی اگر می شنوی، بوی دل سوخته است / نام تو سوخت دل و چشم و زبانم، بابا
باز هم از تو سرودم که توانم بدهی / شاید آبی بزنی بر هیجانم، بابا
بی تو چون باغ بلا دیده و توفان خورده / غرق دلگیرترین فصل بهارم، بابا
بوی آغوش خدا می دهد این خاک غریب / کربلا هست همین جا، به گمانم، بابا
ای رهاتر ز کبوتر، خط پروازت کو / تا از آن سمت، دلم را بپرانم، بابا
آخرین غمزه و لبخند تو در یادم هست / رفته بر رجعت چشم تو گمانم، بابا
وقت تنگ است و افسوس که باید بروم / تو دعا کن که بر این داغ بمانم، بابا
ترسم این قوم تو را زود فراموش کنند / نگرانم، نگرانم، نگرانم، بابا
«عبدالرضا کوهمال جهرمی»
- ۹۶/۰۶/۰۸