ماتم جهانسوز خاتم النّبیّین ست
ماتم جهانسوز خاتم النّبیّین ست / یا که آخرین روز صادر نخستین ست
روز نوحه قرآن در مصیبت طاهاست / روز ناله فرقان از فراق یاسین ست
خاطرى نباشد شاد در قلمرو ایجا / آه و ناله و فریاد در محیط تکوین ست
کعبه را سزد امروز، رو نهد به ویرانى / زانکه چشم زمزم را سیل اشک خونین ست
صبح آفرینش را، شام تار باز آمد / تیره، اهل بینش را دیده جهان بین ست
رایت شریعت را، نوبت نگونساریست / روز غربت اسلام، روز وحشت دین ست
شاهد حقیقت را، هر دو چشم حقْ بین خفت / آهِ بانوى کبرى همچو شمع بالین ست
هادى طریقت را، زندگى به سر آمد / گمرهان امّت را سینه یى پر از کین ست
شاه باز وحدت را، بند غم به گردن شد / کرکس طبیعت را، دست و پنجه رنگین ست
شد هماى فرّخْ فر، بسته بال و بى شهپر / عرصه جهان یکسر، صیدگاه شاهین ست
خاتم سلیمان را اهرمن به جادو برد / مسند سلیمانى، مرکز شیاطین ست
شب ز غم نگیرد خواب، چشم نرگس شاداب / لیک چشم هر خارى، شب به خواب نوشین ست
پشت آسمان خم شد زیر بار این ماتم / چشم ابر پر نم شد در مصیبت خاتم
«علّامه شیخ محمّد حسین غروى اصفهانى»
- ۹۶/۰۸/۲۶