شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

سردار جنگهای نامنظم شهید علیرضا ماهینی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

من بر نمی گردم

يكشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۶، ۰۴:۳۹ ق.ظ


شهید محمدعلی همیشه بهار


آن روز من و محمدعلی همراه سایر رزمندگان در محل نماز جمعه جمع شده بودیم و آماده می شدیم تا در قالب سپاهیان حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) به جبهه اعزام شویم....

به شهید همیشه بهار گفتم: «خداحافظی کردی؟» و او پاسخ داد: «بله، ولی مادر و خواهرم هنگام خداحافظی طوری گریه می کردند که انگار من دیگه به خانه ‏بر نمی گردم و حتماً شهید می شم».

در آن روز ما به طرف جبهه حرکت کردیم و مدتی در بندر امام مستقر بودیم. در این مدت رزمندگان برای خانوداه خود نامه می نوشتند.  یک روز به محمدعلی گفتم: «تو هم برای مادر و خواهرت نامه بنویس تا از نگرانی آنها کمتر شود و از حال شما با خبر باشند و فکر نکنند هر کس به جبهه رفت حتماً شهید می شود». او پاسخ داد: «نه من نامه نمی نویسم تا آماده باشند و به همین فکر باشند که من بر نمی گردم، زیرا من شهید خواهم شد».

راوی: «همرزم شهید محمدعلی همیشه بهار»

 

 برای مطالعه «خاطرات همرزمان شهدا» لطفاً اینجا را کلیک کنید.



  • آزاده بوشهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی