شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

سردار جنگهای نامنظم شهید علیرضا ماهینی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

مداوای اسیر عراقی

جمعه, ۱۴ مهر ۱۳۹۶، ۰۴:۰۵ ق.ظ

اسیر عراقی

 

خاطرات پزشکان دفاع مقدس

آن روز تعداد زیادی مجروح آوردند و اعمال جراحی ما از ساعت 9 صبح شروع شد. چند جراح بودیم که پشت سر هم اعمال مختلف جراحی را انجام می دادیم. مشکل عمده ای که داشتیم کمبود خون بود، چون در طول روز تعداد بسیار زیادی کیسه خون مصرف می شد...

در حین عمل، مرد مسنی را آوردند که حدود پنجاه و پنج شش سال سن داشت. سؤال کردم: «در چنین حملاتی چرا از پیرمردی به سن او استفاده کرده اند». گفتند: «این شخص یک سرباز عراقی است که به اسارت درآمده و چون مجروح شده او را به بیمارستان آورده ایم تا مداوا شود».

تیر به گردن و سینه اش خورده بود. حدود ساعت یک بعد از ظهر عمل او را شروع کردم. اول سینه اش را باز کردم، ولی گردنش نیز خونریزی شدیدی داشت.

عمل را آغاز کردم، این عمل طاقت فرسا، هشت بار تکرار شد. پس از عمل شکم را دوختم. ولی به دلیل خون ریزی مجبور شدم دوباره عمل را انجام دهم، ولی خون ریزی قطع نمی شد. دوباره باز می کردم و باز هم عمل بعدی، خون بند نمی آمد. حدود 18 کیسه خون بهش دادم، در حالی که ما برای رزمندگان خودمان نیز خون به اندازه کافی نداشتیم و مصرف کردن این همه خون برای کسی که فرزندان ما را به گلوله می بست برای خیلی ها غیر قابل باور بود.

بالاخره ساعت نزدیک دوازده شب بود که آخرین عمل با موفقیت انجام شد، خون ریزی قطع شد و مریض هم خوب شد و فشار خون و علایم قلبی و ریوی اش به حالت طبیعی برگشت و توانستیم او را از اطاق عمل به بیرون هدایت کنیم. پس از انجام عمل بیمار را برای پشتیبانی بیشتر به اهواز اعزام کردند.

«کتاب پرسه در دیارغریب»

 

برای مطالعه «خاطرات پزشکان» لطفاً اینجا را کلیک کنید.

  • آزاده بوشهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی