شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

سردار جنگهای نامنظم شهید علیرضا ماهینی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

نگویید پشیمان و نادم هستم

دوشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۶، ۰۴:۰۸ ق.ظ

شهید عبدالرزاق معرفاوی

 

پسرم مردی بسیار چالاک و نترسی بود. هیچ ترسی از صداهای مهیب و وحشتناک خمپاره و توپ نداشت. گاهی اوقات در حین انجام کار در نخلستان، صدای انفجار به گوش می رسید. به او می گفتم که روی زمین دراز بکش و مواظب خودت باش. اما او می گفت: «نترس پدر، هر چه خیر باشد، پیش می آید»...

‏اولین بار که به جبهه رفت، موقع سربازیش بود. دوره ی آموزشی را در پادگان نیروی زمینی ارتش در کرمان گذراند. سپس برای ادامه ی خدمت مقدس سربازی به دهلران اعزام شد. یک بار هم برای ماموریت به سر پل ذهاب رفت و در آن جا به درجه ی رفیع شهادت رسید.

‏‏در محل خدمت به عنوان تکاور انجام وظیفه می کرد. بنا به گفته ی خودش، او و همرزمانش خط شکن بودند و کارهای گشت و شناسایی و پاتک زدن را بر عهده داشتند. پسرم می گفت: «پدر، من با اختیار و میل خودم به جبهه رفتم و کسی مرا مجبور نکرده ‏است. اگر اتفاقی برای من افتاده، خدای ناخواسته شما نگویید که از فرستادن فرزندم به جبهه پشیمان و نادم هستم».

راوی: «پدر شهید عبدالرزاق معرفاوی»

 

برای مطالعه «خاطرات پدران شهدا» لطفاً اینجا را کلیک کنید.

  • آزاده بوشهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی