گوئیا زینب محزون ز سفر می آید
دوشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۶، ۰۳:۳۳ ق.ظ
اربعین آمد و اشکم ز بصر می آید / گوئیا زینب محزون ز سفر می آید
باز در کرببلا، شیون و شینی برپاست / کز اسیران ره شام، خبر می آید
رود، رودی شنوم از طرف شام، مگر / ام لیلا به سر نعش پسر می آید
کاش می داد کسی بر علی اکبر پیغام / که ای جوان، مادر پیرت ز سفر می آید
و علی اصغر بی شیر بداند که رباب / با دل و سینه پر خون جگر می آید
ای صبا، گوی به عباس که از جا برخیز / ام کلثوم تو، خم گشته کمر می آید
صامتا از چه نگفتی به سر قبر حسین / عابدین، خون جگر و دیده تر می آید
«شاعر ناشناس»
- ۹۶/۰۸/۱۵