آوریل فولر رهیافته آمریکایی
![](http://uupload.ir/files/pccm_5938971.jpg)
حدود ۷ میلیون مسلمان در آمریکا زندگی میکنند و بنا بر گزارش گروه سیاست خارجی، اسلام دومین دین بزرگ و پر سرعتترین دین در حال رشد در جهان است. انجمن مستندات اطلاعات دینی آمریکا نیز از حضور حدود ۴ هزار مسلمان در ایالت میسیسیپی خبر میدهد. یکی از مسلمانان میسیسیپی «آوریل فولر» است، دختری که مسیحی بوده و پس از تشرف به اسلام، آرامشی خاص را در این دین میبیند.
او بلافاصله پس از اینکه در صفحه فیسبوکش اعلام کرد مسلمان شده است، هدف بمباران پیامهای مخالف قرار گرفت. کشیش کلیسای آوریل فولر که برداشتی غلط از اسلام داشته، برایش می نویسد: «اکنون بنا بر عقاید دین شما من یک کافر و دشمن تو هستم. شرمآور است که تصمیم گرفتید به خدایی چنین دوست داشتنی (مسیح) پشت کنید و به پیامبری دروغین بپیوندید».
اما دوست دوران کودکیاش نوشت که میدانم دیگران آزارت خواهند داد، اما این تصمیم تو است و امیدوارم که برایت خوب باشد. عموی آوریل نیز کشیش کلیسای باپتیست در شهر رالی ایالت میسیسیپی بود که ۱۵۰۰ نفر جمعیت و بیشترین حامیان را دارد.
فولر در حالی به اسلام گروید که خانوادهاش مسیحیان متعهدی هستند، زیرا برای او این نخستین بار بود یک دین با منطق جور در میآمد. آوریل که دانش آموخته ادبیات انگلیسی است همواره انسان معتقدی بود و میدانست خدایی وجود دارد اما عقاید مسیحیت باپتیست (شاخهای از مسیحیت) با ذهن او سازگاری نداشت.
در دوران دانشگاه با یک جوان مسلمان آشنا و همین مسئله زمینه ساز آشنایی او با اسلام شد. وی میگوید: «با دوستم در مورد اسلام صحبت میکردیم و او هر چه بیشتر برای من توضیح میداد بیشتر برایم معنا پیدا میکرد. اسلام منطق دارد. در مسیحیت باید کورکورانه عقایدی را بپذیری. خیلی وقتها وقتی سؤال داشتم، ساکتم میکردند، اما در اسلام شک و تردید امری پذیرفته شده است و تلاش میشود که به آن پاسخ داده شود».
فولر میدانسته که مسلمان شدنش با واکنشهای متفاوتی مواجه میشود، اما هرگز انتظار نداشته این میزان عکسالعمل شدید در فیسبوک دریافت کند. در حالیکه بیشتر دوستان او این تغییر را راحتتر پذیرفتند، اما نسل قبل با این مسئله بیشتر مشکل داشتند.
یکی از اعضای کلیسایی که فولر پیش از مسلمان شدن به آنجا میرفت، از مسلمان شدن این بانوی آمریکایی رضایت نداشت، وی در فیسبوک برایش نوشته بود: «قلب من برای دختر نوجوانی به درد آمده که در کلیسا او را میدیدم و نیایش میکرد. کسی که الگویی برای دیگر نوجوانان بود تا آنان برای اعتقادات خود بایستند و از مسیحی بودن خجالت نکشند».
آوریل فولر به یاد میآورد که پدر بزرگش نیز با این تصمیم او موافق نبوده است و پس از اطلاع از مسلمان شدنش با او تماس گرفته و پرسیده که آیا قصد داری همه ساختمانها را به زودی منفجر کنی. (اشاره به حملات تروریستی که با نام اسلام انجام میشود).
گرچه خانواده پدری آوریل هنوز با این تصمیم کنار نیامدهاند، اما خانواده مادری او را با آغوش باز پذیرفتهاند. آوریل میگوید: «مادرم همیشه مرا تشویق میکرد که به ندای قلبم گوش دهم و خودش نیز در حال مطالعه در مورد اسلام است تا بداند چگونه میتواند به من کمک کند».
گرچه وی دوستانی را به خاطر تصمیمش از دست داده است، اما دوستان جدیدی نیز پیدا کرده و در دوران دانشگاه با پیوستن به انجمن دانشجویان مسلمان دانشگاه خانه جدیدی پیدا کرده است. آوریل پس از مسلمان شدن در دوران دانشجویی دیگر رفتارهای غیر اسلامی نداشت و حجابش سبب شده بود که لباسهای محجوبانهتری بپوشد.
هیچ مسجدی در شهر آکسفورد، محل استقرار دانشگاه میسیسیپی که آوریل در آن تحصیل میکرد وجود نداشت و او به همراه دوستان مسلمانش هر یکشنبه به شهر ممفیس میرفتند تا با هم عبادت کنند هر چند که نمازهای روزانه را به تنهایی اقامه میکرد.
آوریل فولر میگوید: «بالاخره آرامشی پیدا کردم که در مسیحیت نداشتم، اکنون میدانم به چه معتقدم، که هستم و میخواهم زندگیام چگونه باشد. برای اولین بار احساس میکنم میدانم چه میکنم. عجیب است که آرامش را در دینی یافتم که در کشورم بسیاری آن را با نفرت مرتبط میدانند».
«سایت رهیافتگان»
- ۹۶/۰۵/۳۱