اتفاق عجیبی در اردوگاه موصل 3 افتاد
خاطرات آزادگان دفاع مقدس
بر اثر فشارهای ممتد روحی روانی که از سوی عراقی ها به اسیران وارد می شد، افسردگیهای شدید، دامن گیر برخی از اسیران می گشت. هیچ روانشناس یا روانپزشکی هم قدم به اردوگاه نمی گذاشت. معمولاً همان پزشک عمومی که هفته ای یک بار به اردوگاه می آمد، به درمان این گونه افراد می پرداخت. تجویز قرصهای والیوم 10 و دیازپام، کار عادی او بود.
در سال 64 اتفاق عجیبی در اردوگاه موصل 3 افتاد. عراقی ها تزریق آمپولی را آغاز کردند که بعدها نزد اسرا به «آمپول میخی» مشهور گشت.
به محض اینکه این آمپول را به اسیر افسرده حال تزریق می کردند، احساس و درک زندگی، لبخند، کنترل ادرار و مدفوع را اسیر می گرفت. تا یک ماه آن اسیر نمی گذاشت کارهای خودش را انجام دهد. یک عضو بدن او از کار می افتاد. معمولاً زبان دیگر کارایی حرکت نداشت. آب ریزش زیاد بینی و دهان، بی حرکت ماندن دستها و عدم تحرک پلکها، از عوارض این آمپول بود. آن اسیر پس از گذشت مدتی، حتی نمی توانست کفشهایش را بپوشد و یا آن را درآورد. گاه بی اختیار می خندید.
پس از مدتی، وقتی راه می رفت، دستهایش در دو طرف بدنش آویزان بود. معمولاً یک نفر سرپرستی این گونه افراد را بر عهده می گرفت و کارهایش را انجام می داد. می گفتند که «این آمپولها را به فیل یا کرگدن هنگام زایمان تزریق می کنند». تزریق آمپول میخی، توطئه ای خطرناک بود که برای مدتی در اردوگاه رواج یافت و چند نفر از اسیران را در هم شکست.
- ۹۶/۰۵/۲۵