ببین خانقاه شهیدان عشق
بیا عاشقی را رعایت کنیم / ز یاران عاشق حکایت کنیم
از آنها که خونین سفر کرده اند / سفر بر مدار خطر کرده اند
از آنها که خورشید فریادشان / دمید از گلوی سحر زادشان
غبار تغافل ز جانها زدود / هشیواری عشقبازان فزود
عزای کهنسال را عید کرد / شب تیره را غرق خورشید کرد
حکایت کنیم از تباری شگفت / که کوبید درهم ، حصاری شگفت
از آنها که پیمانه لا زدند / دل عاشقی را به دریا زدند
ببین خانقاه شهیدان عشق / صف عرفان غزل خوان عشق
چه جانانه چرخ جنون می زنند / دف عشق با دست خون می زنند
سر عارفان سرفشان دیدشان / که از خون دل خرقۀ بخشیدشان
به رقصی که بی پا و سر می کنند / چنین نغمۀ عشق سر می کنند
هلا منکر جان و جانان ما / بزن زخم انکار بر جان ما
اگر دشنه آذین کنی گرده مان / نبینی تو هرگز دل آزرده مان
بزن زخم این مرهم عاشق است / که بی زخم مردن غم عاشق است
بیار آتش کینه نمرودوار / خلیلیم ما را به آتش سپار
که پروانه ، در خلسه ، طی طریق / با پایان برد با دو بال حریق
در این عرصه با یار بودن خوش است / به رسم شهیدان سرودن خوش است
بیا در خدا خویش را گم کنیم / به رسم شهیدان تکلم کنیم
مگو سوخت جان من از فرط عشق / خموشی است هان ، اولین شرط عشق
بیا اولین شرط را تن دهیم / بیا تن به از خود گذشتن دهیم
ببین لاله هایی که در باغ ماست / خموشند و فریادشان تا خداست
چو فریاد با حلق جان می کشند / تن از خاک تا لامکان می کشند
سزد عاشقان را در این روزگار / کوتی از ای گونه فریاد وار
بیا با گل لاله بیعت کنیم / که آلاله ها را حمایت کنیم
حمایت ز گلها ، گل افشاندن است / هم آواز با باغبان خواندن است
«حسن حسینی»
برای مطالعه «اشعار شهادت» لطفاً اینجا را کلیک کنید.
- ۹۶/۰۷/۲۰