حجاب دختر آلمانی
اسم قبلی من «زابنیه» است. ماجرای تشرفم به دین اسلام از این قرار است که در آلمان در همسایگی خانه ما یک خانواده مسلمان اهل ترکیه زندگی می کردند. دختران آنها در مدرسه با من دوست بودند و با هم رفت و آمد داشتیم. وقتی که من به خانه آنها می رفتم، می دیدم که آنها نماز می خوانند. کم کم جذب آنها شده و در مسجد اسلامی هامبورک به سرپرستی برادر محمد مقدم به دین اسلام تشرف یافتم...
آیا فکر نمی کنید الگوی حجابی که اسلام برای زن در نظر گرفته زحمت دارد؟
هر موجودی برای مصونیت از آسیب دشمن و بیگانه به دنبال حفاظ و مامن و پناهگاهی می گردد تا در پناه آن احساس امنیت و آرامش کند، شما اگر یک لاک پشت را در نظر بگیرید، مشاهده می کنید که چگونه درون پوستی سخت و مقاوم می رود تا از گزند دشمن ایمن باشد.
چرا انسان و زن مسلمان اینگونه نباشد. آدم وقتی که دنبال محافظی می گردد تا او را انگشت نمای غیر نکند و او را از جلب توجه دیگران حفظ کند، چه بهتر که حجاب را انتخاب نماید.
حجاب برای من نه تنها زحمت و تحمیل نیست، بلکه یک اصل مسلم و خدشه ناپذیر است که از عقیده ام سرچشمه گرفته است و در صددم که عقیده و حجابم را برای همگان ابراز داشته و توضیح بدهم. این من بودم که در حجاب وارد شدم و دریافتم که حجاب یک ارزشی است و ارزشهای دیگر در کنار حجاب به من ارزانی می شود، نه اینکه حجاب بر من تحمیل شده باشد. من خودم اینطور تصمیم گرفتم.
«با حجاب»
برای مطالعه «حجاب» لطفاً اینجا را کلیک کنید.
- ۹۶/۰۷/۱۷