حرّ پشیمان توام یا حسین
یوسف زهرا، ز شما پُر شدم / تا که اسیر تو شدم، حُر شدم
از دل دشمن به سویت پر زدم / آمدم و حلقه بر این در زدم
آمده ام تا که قبولم کنی / خاک ره آل رسولم کنی
حرّ پشیمان توام یا حسین / دست به دامان توام یا حسین
یک نگه افکن همه هستم بگیر / ای پسر فاطمه دستم بگیر
روز نخستین به تو دل باختم / در دل من بودی و نشناختم
دست نیاز من و دامان تو / کوه گناه من و غفران تو
ناله ی العفو بُوَد بر لبم / تا صف محشر خجل از زینبم
روی علی اکبر تو دیدنی است / دست علمدار تو بوسیدنی است
مهر تو کُلّ آبروی من است / هستی من خون گلوی من است
چه می شود کشته ی راهت شوم / خاک قدم های سپاهت شوم
حرّ ریاحی به درت آمده / فطرس بی بال و پرت آمده
با نگه خویش کمالم بده / وز کرم خود پر و بالم بده
بال من از تیغه ی شمشیرهاست / سینه ی تنگم سپر تیرهاست
مقتل خون، اوج کمال من است / تیر محبت پر و بال من است
بال بده، فطرس دیگر شوم / طوطی گهواره ی اصغر شوم
«شاعر ناشناس»
- ۹۶/۰۷/۰۲