پر می زنم به مقصد خاکریز جبهه ها

باید دوباره چله نشین سحر شوم / با راهیان خطه ی نور همسفر شوم
مثل کبوتری که شده از قفس رها / پر می زنم به مقصد خاکریز جبهه ها
حال و هوای سرخ مناطق چه دیدنی ست / داستان سبزه زار نگاهش شنیدنیست
وقتش شده مسافر خاک جنون شوم / از راه دور زائر خاک جنون شوم
آمد دوباره باز به یادم، دم غروب / خاک شلمچه، گریه ی نم نم، دم غروب
با لطفشان همانکه بخواهند، می شوم / چیزی شبیه پاکی اروند می شوم
دارد همیشه حال و هوای طلاییه / هر کس که رفته کرببلای طلاییه
هر عاشقی که بر در دارالیقین رسید / تا آسمان خاکی فتح المبین رسید
فکه ضریح دوم گودال کربلاست / معراج آسمانی راوی جبهه هاست
در سایه سار چادر بنت النبی نشست / هر کس شهید خاک غریب دوکوهه است
مجنون شکسته قامت و دلخون عبور کرد / وقتی که از جزیره ی مجنون عبور کرد
تنهای بی سری که همه زیر تانک ماند / از ماتم هویزه دل خسته روضه خواند
با یک سبد شکوفه ی احساس می رسیم / وقتی به دشت روشن عباس می رسیم
اینها تمام گوشه ای از راز عاشقیست / در هر قدم بهانه ی پرواز عاشقیست
گفتم همیشه حرف دلم را منَ الأزل / گاهی میان مثنوی و گاه در غزل
وقتی که مشهدالشهداء می رود دلم / بی اختیار کرببلا می رود دلم
خاکش مرا به عرش خداوند می برد / آری فقط به سمت خدا، می رود دلم
هر کس که رفته حرف مرا درک می کند / دست خودم که نیست کجا می رود دلم
با آرزوی فیض شهادت، در این مسیر / تا اوج آسمان دعا می رود دلم
با ذکر آسمانی یا ثامن الحجج / از جبهه تا بهشت رضا می رود دلم
ما خوشه چین مزرعه ی سبز گندمیم / ما ریزه خوار سفره ی آقای هشتمیم
چشمان ما به امر امیر ولایت است / در انتظار برگ برات شهادت است
«اسماعیل شبرنگ»
برای مطالعه «اشعار شهادت» لطفاً اینجا را کلیک کنید.
- ۹۶/۰۶/۲۷