ای شلمچه یاد کن از خاطرات

ای شلمچه از شهیدان یاد کن / کاتب تاریخ را فریاد کن
سفره ی دل را برایش باز کن / از شهیدان وطن آغاز کن
ای شلمچه یاد آور یاد یار / یاد آن عاشق دلان پاسدار
یاد آن گلبوته های لاله گون / یاد آن دریادلان غرق خون
یادآور شور و حال آتشین / دست و پای مانده بر روی زمین
یادآور سینه های چاک چاک / چشمه های خون جاری روی خاک
ای شلمچه یاد کن آن روزگار / از جوانان غیور و پایدار
آن دلیر مردان پوتین آهنین / جان به کف بنهاده اندر راه دین
آن بسیجی های بی نام و نشان / کهکشانی کوکبان آسمان
راهیان راه عاشورائیان / فاتحان فاو و بدر و موسیان
ای شلمچه کو دلیران وطن / سروقامت عاشقان بی کفن
کو هم آغوشان سیم خاردار / بی تکلف، بی ریا شب زنده دار
کو عزیزانی که در شب های تار / می گرفتند روی شانه تیربار
چون هوای عشق رفتن داشتند / جنگ را چون عشق می پنداشتند
بی محابا روی مین و روی خار / می پریدند مثل آهو در بهار
در سه راه مرگ پرپر می شدند / پاره از خمپاره بی سر می شدند
روی هر سنگر شهیدی غرق نور / می درخشید از میان آب هور
آب و خشکی صحنه پیکار بود / دیده ی شب تا سحر بیدار بود
آسمان گویی قیامت بود و بس / آتش توپخانه افتاد از نفس
گفتنش سهل است اکنون در لسان / آنچه ما دیدیم نیاید بر زبان
ای شلمچه یاد کن از خاطرات / از نبرد روی کارون تا فرات
یاد کن از ساحل اروند رود / از زبان قصه ی بود و نبود
یاد کن از الوداع آخرین / از عزیزانی که بودند در کمین
یاد کن از ناله های نیمه شب / زخم های مانده اندر تاب و تب
جسمهای پاره پاره روی آب / نعشهای مانده زیر آفتاب
دست و پای مانده در نیزارها / های و هوی توپ و آتش پارها
یاد کن از یار مفقودالاثر / رادمردانی که رفتند بی خبر
ای شلمچه سجده گاه ساجدان / ای زیارتگاه سیل عاشقان
ذ ره ذره خاک پاکت کیمیاست / کیمیا در این توازن بی بهاست
هر شهیدی کو به خون غلطید و رفت / روی خاکت عطر یاس پاشید و رفت
بوی لیلی بوی شیرین می دهی / بوی پوتینهای خونین می دهی
ای شلمچه کو برادرهای ما / پاسداران آن دلاورهای ما
کو کبوترهای خونین بال ما / تا ببینند روزگار حال ما
ما که ماندیم از درون شرمنده ایم / تا ابد محکوم این پرونده ایم
کاش ما هم آسمانی می شدیم / راهیان آن جهانی می شدیم
کاش ترکش قلب ما را می شکافت / کاش آتش جسم ما را می گداخت
مثل آنهایی که با ایثار جان / جان گرفتن را نمودند ارمغان
مثل آنهایی که با اهداء خون / خاک ایران را نمودند لاله گون
مثل آنهایی که روی خاک ریز / می خزیدند زیر آتش سینه خیز
مثل آنهایی که پاک و بی ریا / گریه می کردند چه شبها در خفا
مثل آنهایی که خاکستر شدند / روی مین چون لاله ها پرپر شدند
کاش با آنان خدایی می شدیم / برنمی گشتیم فدایی می شدیم
آمدیم، ماندیم و طی شد سالها / روی هم انداختیم اموالها
عشق بازی را فراموش کرده ایم / حب دنیا را در آغوش کرده ایم
از صفای جبهه و دوران جنگ / مانده تنها یک نشانی روی سنگ
آن نشان هم حاصل خون شماست / راه آزادی مدیون شماست
ای شهید یادت بماند ماندگار / تا قیامت نام نیکت برقرار
«سید مسعود سیدی»
- ۹۶/۰۵/۲۲