«مایکل احمد» مسیحیِ رهیافته آمریکایی
چه مدتی است که مسلمان شدهای؟
حدود بیست سال میشود.
پس خیلی وقت است. چطور شد مسلمان شدی؟
مسلمان شدن من یک فرآیند چند ساله بود. من در یک خانواده مذهبی مسیحی به دنیا آمدم. به صورت مرتب هفتهای دوبار به صورت خانوادگی به کلیسا میرفتیم. علاوه بر این، در خانه هم جلسات خانوادگی مطالعهی کتاب مقدس را داشتیم. لذا قبل از اسلام آوردن هم مذهبی بودم و به ارتباط با خدا علاقه داشتم. در دوران دبیرستان با اسلام از طریق دوستان مسلمان کلاس آشنا شدم. بعضی از آنها من را به مسجد دعوت کردند و کم کم با اسلام بیشتر آشنا شدم. در اثر آشنایی با اسلام و دید اسلام به توحید، کم کم در بعضی از باورهای مسیحی خودم مثل تثلیث دچار تردید شدم. نتیجهاش این شد که در کلیسا دیگر آن احساس آرامش گذشته را نداشتم و از تردیدهایم دچار حس گناه بودم. وقتی دبیرستان تمام شد، بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم که باید این تردیدها را حل کنم. شروع به مطالعه کردم و با گذر زمان، الحمدالله مسلمان شدم.
پدر و مادرت چه برخوردی داشتند؟
خب ناراحت شدند و روابطمان دچار تنش شد. هر دو مسیحیهای مذهبی هستند. اما این طور هم نبود که من را طرد کنند. شاید عجیب به نظرت برسد. اما من برای عمل به اسلام، نسبت به بعضی از دوستان مسلمان زادهام کمتر دچار مشکل بودم. چون خانوادهی بعضیهایشان غیر مذهبی بود و از مذهبی شدن بچههایشان ناراضی بودند.
توانستی رابطهی خوبی با والدینت ایجاد کنی؟ میدانی که اسلام در مورد والدین دستوراتی دارد که مستقل از دین و مذهب آنها باید رعایت شود.
من همیشه سعی کردهام احترام آنها را حفظ و اینگونه رفت و آمد کنم. میتوانم بگویم الآن دیگر انتخاب من را قبول کردهاند ولی بالاخره هنوز ناراحت هستند. خود ما اگر بچههایمان مسیحی شوند، ناراحت نمیشویم؟
چطور به مذهب شیعه رسیدی؟
من هم دوستان شیعه داشتم و هم دوستان سنی. در مورد هر دو مطالعه کردم و با منابع هر دو آشنا شدم. بیش از هر چیز شخصیت امام علی (علیه السلام) من را به تشیع جذب کرد. شخصیت مشابه در طرف مقابل نیست. اصلاً مشخص نیست که خلیفه اول طبق چه مکانیزمی به خلافت رسید.
وقتی مطالعه میکردی، به نظرت نمیآمد تشیع یک توهم توطئه است؟ ۸۰-۹۰ درصد مسلمانها یک روایت تاریخی دارند و شیعیان آن روایت را رد میکنند. به نظرت منطقی میآمد؟
اولاً نظر اکثریت به حق ربطی ندارد. من اگر میخواستم به اکثریت و تعداد توجه کنم که باید مسیحی میماندم. دوم اینکه همه چیز را که در تاریخ نباید جستجو کرد. شما آموزههای این دو مکتب را مقایسه کنی، به نتیجه میرسی تشیع قانع کننده و اطمینانآور است. ما باید مثل سلمان فارسی باشیم که اول زرتشتی بود و بعد یهودی و بعد مسیحی شد و بعد مسلمان تا به اطمینان برسد.
هیچ وقت فکر نکردهای که مثلاً شاید بهائیت نسبت به اسلام کاملتر باشد؟ شاید چیزی باشد که بهتر باشد؟
نه، من به اطمینان و آرامش رسیدهام و دیگر کمبودی ندارم که دنبال دین دیگری باشم.
«رهیافتگان»
برای مطالعه «داستان رهیافتگان» لطفاً اینجا را کلیک کنید.
- ۹۶/۰۸/۰۳