ما فقط یک تیپ داشتیم
خاطرات مقام معظم رهبری
یک وقتی در مقابل دو لشکر و نیم عراقی در غرب اهواز، ما فقط یک تیپ داشتیم. آن هم یک تیپی که استعدادش به قدر یک گردان هم نبود. عراقیها از ترس این تیپ جلو نمیآمدند، عراقیها تا بیست کیلومتری اهواز تقریباً آمدند، چرا جلوتر نیامدند؟ از چی میترسیدند؟ از یک تیپی که آن جا توی زمین فرو رفته بود و سنگر کنده بود و مستقر شده بود...
این تیپ را وقتی ما میرفتیم میدیدیم، واقعاً دلمان میسوخت که نیروهای ما چه قدر کماند. یک تیپ ضعیفی بود که اولش استعداد آن در حد یک گردان بود و حالا اگر بگویم که این تیپ چند تا تانک داشت، واقعاً هر شنوندهای تعجب خواهد کرد.
یک تیپ بیاستعداد ضعیف از لحاظ تجهیزات و از لحاظ نفرات، عمدتاً از لحاظ تجهیزات زرهی، این تیپ دو تا لشکر را جلوی خودش معطل کرده بود. به فاصلهی دو، سه کیلومتری همین تیپ، «دُبّ حردان» معروف که مدتها اسمش سرِزبانها بود و لابد شنیدید که بعد هم ما آن را گرفتیم، یعنی نیروهای اسلام دبّ حردان را گرفتند، آن دبّ حردان معروف مرکز نیروهای عراقی بود، دو لشکر و نیم نیروی عراقی آن جا گسترش یافته بود و نیروهای ما این قدر بود.
اینها از ترس همان یک تیپ، جلو نمیآمدند. ببینید در چشم آنها ما زیاد میشویم. در عوض بچههای ما، یک تیمهای کوچکِ مثلاً پنجاه نفری، شصت نفری تشکیل میدادند از نیروهای داوطلب یا سپاه یا مخلوطی از داوطلب، سپاه، گاهی هم ارتشیها و اینها میرفتند، نفوذ میکردند در داخل دشمن، در دل دریای دشمن، واقعاً دریایی از دشمن بود، نفوذ میکردند، ضربه میزدند، چند تا تانک میزدند و برمیگشتند.
این ناشی از این بود که دشمن را کم، کوچک و ضعیف میشمردند و جرأت میکردند بروند طرفشان. این یک امداد غیبی است دیگر، که من این را خودم مشاهده کردم. یعنی این کم دیدن آنها [یعنی عراقیها] و زیاد نمودن ما به آنها یک لطف الهی بود. البته این لطف را من ناشی از توجهات نیروهای ما میدانم. همان وقت من در نماز جمعه بارها یاد کرده بودم از کسانی که در سنگرها، در کنار تانکها، در داخل جبهه با چه توجهی به خدا و با چه خلوصی کار میکنند، اینها البته زمینهی این لطف الهی است.
«بیانات در تاریخ 1361/1/10»
برای مطالعه «خاطرات مقام معظم رهبری» لطفاً اینجا را کلیک کنید.
- ۹۶/۰۸/۰۴