شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

سردار جنگهای نامنظم شهید علیرضا ماهینی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۱۵۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

۲۴
شهریور

در قرآن کریم می‌خوانیم: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی وَ دِینِ الحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ المُشْرِکُونَ»، (توبه/33) او کسى است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن ‌را بر همه آیین‌ها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند....

  • آزاده بوشهری
۲۳
شهریور


شهید امیر مظفر موسوی

  • آزاده بوشهری
۲۳
شهریور


شهید محمدرضا وحدتیان


شب در منطقه «دشت عباس» سینه زنی برقرار می کردیم و بعد از مراسم سینه زنی در چادر دوستان می نشستیم و پس از کمی، هر یک به چادر خود می رفتیم. ‏هنوز یک دقیقه سرمان را به زمین نگذاشته بودیم که نیروی دشمن با ‏توپ دوربرد به چادر کوبیدند و ما در چادر ترکش خوردیم. هیچ کس در آن چادر ترکش نخورد به جز من...

  • آزاده بوشهری
۲۳
شهریور


خاطرات دفاع مقدس

رخت ها رو جمع کردم توی حیاط تا وقتی برگشتم بشویم. وقتی برگشتم، دیدم علی (شهید علی ماهانی) از جبهه برگشته و گوشه حیات نشسته و رخت ها هم روی طناب پهن شده است.

رفتم پیشش و بهش گفتم: «الهی بمیرم مادر، تو با یه دست چطوری این همه لباس رو شستی؟». گفت: «مادرجون اگه دو تا دست هم نداشتم، باز هم وجدانم قبول نمی کرد من خونه باشم و تو زحمت بکشی».

«کتاب نماز، ولایت، والدین»

 

برای مطالعه «خاطرات دفاع مقدس» لطفاً اینجا را کلیک کنید.
  • آزاده بوشهری
۲۳
شهریور


باز خواهم لاله ها را بو کنم / ذکر یا الله ، ذکر هو کنم

خواهم امشب یادی از یاران کنم / یاد دریا یادی از باران کنم

هشت سال این کشور ما جنگ شد / خاک ما با لاله ها گلرنگ شد

آن طرف شداد و قوم عاد بود / این طرف بابایی و صیاد بود

آن طرف گردان اهل کین بود / این طرف فضلی و زین الدین بود

حاج همت اسوه ایثار بود / حج او از فاو تا سومار بود

آسمانی ها همه پابندشان / نام زهرا بود بر سربندشان

یاد آن شب سوم خرداد بود / یک صدا صحرا همه فریاد بود

یاد آن روزی که لرزان دهر بود / روز آزادی خرمشهر بود

تا که فرمان از جماران داده شد / لشگر و گردان حق آماده شد

حمله اسلامیان آغاز شد / یاعلی گفتیم و محور باز شد

روز در چشمان دشمن شام بود / حمله را بیت المقدس نام بود

یک صدا صحرا همه تکبیر بود / پای دشمن بسته در زنجیر بود

دشمن بعثی همه آواره بود / بر سرش بارانی از خمپاره بود

آن که خود بر حمله فرمان داده بود / در جماران بر سر سجاده بود

لعل لب چون بر تکلم باز کرد / با دلیران این سخن آغاز کرد

لطف حق دلهای ما را شاد کرد / شهر خرم را خدا آزاد کرد

گشت دلها از پیامش منجلی / رمز آن شب بود مولا یاعلی

باید اینجا با دلم سودا کنم / یک سلامی بر جهان آرا کنم

آن همه همسنگران یادش بخیر / نوحه آهنگران یادش بخیر

«یوسف حق پرست(غریب)»

 

برای مطالعه «اشعار شهادت» لطفاً اینجا را کلیک کنید.


  • آزاده بوشهری
۲۳
شهریور


آیه ای از قرآن که دلالت بر چادر به عنوان حجاب برتر دارد کدام است؟...

  • آزاده بوشهری
۲۲
شهریور


شهید محمدرضا موتمن

  • آزاده بوشهری
۲۲
شهریور


شهید محمدرضا وحدتیان


خاطرم هست جنگ که شروع شد، هر وقت تعداد شهدا بیشتر می شد نفرات بیشتری بصورت داوطلب به جبهه اعزام می شدند. چه بسیار نوجوان هایی که صبح برای اعزام از خانه بیرون می آمدند، در حالی که خانواده هایشان هم از موضوع خبر نداشتند....

  • آزاده بوشهری
۲۲
شهریور


خاطرات خلبانان دفاع مقدس

ماه اول جنگ بود، به عنوان شماره دو در معیت سروان اصغر میلانی از پایگاه هوایی دزفول به پرواز درآمدیم. تاکتیک انتخاب شده بمباران با شیرجه‌ی 45 درجه بود....

  • آزاده بوشهری
۲۲
شهریور


باز آمد یاد یاران / یاد شیران، جان نثاران

آسمان پر ستاره / لاله های پاره پاره

یادم آید جنگ و جبهه / آن شب تاریک حمله

نوجوانی ساده بودم / تازه هفده ساله بودم

شاد و خرم چست و چابک / جان به کف بنهاده بودم

عشق میهن در سرم بود / جامه ی خاکی تنم بود

قدّ رعنا مثل یک سرو / تیز پنجه همچو یک ببر

می پریدم چون پرنده / همچو آهوی دونده

خصم دون در روبرویم / حفظ میهن آبرویم

یادم آید آن زمانه / دشمن آمد پشت خانه

در لب اروند، یاران / ماه بهمن بود و باران

نهر پر از آب و قایق / مملو از مردان عاشق

یاد مولا بود آن شب / به چه زیبا بود آن شب

زیر نخلستان خرما / لشکری آماده، شیدا

عده ای تنها به سجده / عده ای یک جا نشسته

چون ندا آمد که بر پا / جملگی گشته مهیّا

جنگ و غوغا بود آن شب / شور بر پا بود آن شب

رمز ما، فرمان حمله / نام زهرا بود آن شب

تا که یا زهرا شنیدم / یا علی گفتم پریدم

کول کردم کوله پشتم / اسلحه محکم به مُشتم

مثل یک درنده چالاک / پای کوبیدم سر خاک

دل زدم دریا چو یک بط / در نور دیدم لب شط

دامن تاریکی شام / سرخ شد از تیر رسّام

خیس آب این جامه و تن / بر سرم باران آهن

آب و دشمن در دو سویم / کل دنیا رو برویم

یادم آمد رزم حیدر / اَلاَمان ، اللهُ اکبر

با خدایم عهد بستم / خطّ دشمن را شکستم

من زدم در شب شبیخون / حمله بردم بر صفِ دون

چرتشان را پاره کردم / بعثیان بیچاره کردم

دشمن بی دین و ایمان / هر کجا گشته گریزان

شب چراغان از منور / لرزش تانک و نفربر

یک طرف برج کمین بود / یک طرف میدانِ مینِ بود

مثل شاهین پرنده / مثل طوفان وزنده

قلب رهبر شاد کردیم / فاو را آزاد کردیم

صبح شد خورشید هویدا / گشت آتش دشت و دریا

تانک و توپ و خمسه خمسه / میگ و میراژِ فرانسه

پاتک دشمن شروع شد / دشت و دریا زیر و رو شد

بر سر شیران ایران / ریخت ترکش همچو باران

در غروب آمد سیاهی / گازهای شیمیایی

دشمنِ ترسویِ نا اهل / پخش کرد اعصاب و خَردل

مرد و مردی زیر گِل شد / آسمان گویا خجل شد

دشت پَرپَر شد ز لاله / خاک شد قبر ستاره

گوشه ای دیدم، دلِ خاک / قد رعنا گشته صد چاک

رنگ و رویش ارغوانی / موج می زد از جوانی

چهره اش شد آسمانی / بر لبش راز نهانی

رفت، اما جاودان شد / سرور کلّ جهان شد

قهرمان شد / قهرمان شد

«شاعر ناشناس»  

 

برای مطالعه «اشعار شهادت» لطفاً اینجا را کلیک کنید.


  • آزاده بوشهری