شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

سردار جنگهای نامنظم شهید علیرضا ماهینی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۳۶ مطلب با موضوع «اشعار شهادت» ثبت شده است

۱۹
مرداد


ای روشنای خانه امید، ای شهید / ای معنی حماسه جاوید، ای شهید

چشم ستارگان فلک از تو روشن است / ای برتر از سراچه خورشید، ای شهید

زهره به نام توست غزلخوان آسمان / با یاد توست مشعل ناهید، ای شهید

قد قامت الصلاه به خون تو سکه زد / در گسترای ساحت تحمید، ای شهید

تیغ سحر ز جوهره خونت آبدار / گشت و شکست لشکر تردید، ای شهید

آئینه دار خون تواند آسمانیان / رنگین کمان به شوق تو خندید، ای شهید

ایمن شدند دین و وطن تا به رستاخیز / فارغ شدند زآفت تهدید، ای شهید

در فتنه خیز حادثه ها جان پناه ماست / بانگی که در گلوی تو پیچید، ای شهید

صرافی جهان زتو گر نقد جان گرفت / جام شهادتش به تو بخشید، ای شهید

نام تو گشت جوهر گفتار عارفان / عارف زبان گشوده به تأکید، ای شهید

«محمد حسن ارباب بی کس»


  • آزاده بوشهری
۱۶
مرداد


ای خوشا آنکه بود مستِ مدامِ شهداء / دائماً باده زند از میِ جام شهداء

وقت آن آمده که در وسط شهر زنند / عاشقان میکده امروز بنام شهداء

پیر میخانه ی ما با نفس گرمش گفت / از زبان و نفسِ پیر و امام شهداء

شمع بزم بشریت شهدایند، بدان / روح ایثار بود مشی و مرام شهداء

جان فشاندند چو در راه خداوند، کنون / ناظر وجه خدایند تمام شهداء

آن شهیدی که به لب ذکر اناالحق دارد / روی سینه گُلِ آلاله و زنبق دارد

نسخه اینست که یاد شهدا بنماییم / یاد آن سفره نشینان خدا بنماییم

شهدا جان به فدای نفس حق کردند / وقت آنست که ما نیز فدا بنماییم

مرغ باغ ملکوتیم همه، چون شهدا / باید این مرغ در افلاک رها بنماییم

کربلا قبله ی مردان خدا بود، بیا / روی خود را به سوی کرببلا بنماییم

همچو آن منتقم خون حسین بن علی / گریه بر زینب او صبح و مسا بنماییم

زینب آنست که راهِ شهدا می پوید / هر کجا هست ز شاهِ شهدا می گوید

«امیر عظیمی»


  • آزاده بوشهری
۱۴
مرداد


ای پرستوی رها، برگشته ای / ای غریبه آشنا، برگشته ای

باز بستی سوی دشت عاشقی / باز هم در شهر ما، برگشته ای

وه ، چه شوری داشتی روز سفر / از چه اینک بی صدا ، برگشته ای

سالها در انتظارت بوده ایم / ای عزیز با وفا ، برگشته ای

آمدی تا بغضهامان بشکفد / مثل باغ لاله ها ، برگشته ای

ای پرنده ، ای کبوتر، ای شهید / گو که امروز از کجا ، برگشته ای

خوش رسیدی، مهلتی تا بوسمت / تو که از دشت بلا ، برگشته ای

باز هم برخیز و تکبیری بگو / ای که از باغ خدا ، برگشته ای

اشک، غربت، گریه، غم، اندوه و من / در میان خانه تا برگشته ای

پرچم لبیک در دست تو بود / از چه با دست جدا ، برگشته ای

استخوانت بوی اکبر می دهد / تو مگر از کربلا ، برگشته ای

«سید حبیب حبیب پور»


  • آزاده بوشهری
۱۳
مرداد


الهی به آنان که پرپر شدند / پر از زخم های مکرر شدند

به آنان که چون پرده بالا زدند / قدم در حریم تماشا زدند

به آنان که کارون خروش آمدند / چنان خون کارون به جوش آمدند

به آنان که زخمی ترین بوده اند / شهیدان میدان مین بوده اند

همانان که از مهر فرزند خویش / بریدند یکباره پیوند خویش

بریدند تا وصل آسان شود / نیستانه درد، درمان شود

همانان که روح روان داشتند / سفرنامه آسمان داشتند

همانان که دلداده او شدند / کبوتر کبوتر، پرستو شدند

پرستو پرستو، فراز آمدند / و بی سر، سرافراز باز آمدند

که این خطه خاک سرافرازی است / همه همت و شور جانبازی است

به تکبیر آن دم که دم می زدند / سکوت زمان را به هم می زدند

شب عاشقی را رقم می زدند / همانان که بر مین قدم می زدند

از آنان که تنها پلاکی به جاست / کمی استخوان، مشت خاکی به جاست

الهی به آوازه این حریم  / به هورالهویزه، به هورالعظیم

به دشتی که پیوسته عباس داشت / که بی دست هم خیمه را پاس داشت

به رمزی که چون نام خیبر گرفت / غریبانه از ما برادر گرفت

خبر بود و تکرار خمپاره ها / جگر گوشه ها، پاره پاره رها

خطر، رمل، توفان شن، ماسه ها  / زمین، مین، کمین، رد قناسه ها

خطر پشت هر لحظه پا می گرفت / زیاران ما دست و پا می گرفت

و آن لحظه هایی که خمپاره شصت  / میان نماز عزیزان نشست

نمازی که یک رکعتش پاره شد / تشهد پر از موج خمپاره شد

کجایند مردان والفجر هشت / که از خونشان دشت گلپوش گشت

کجایند مردان فتح المبین / کجایند اسطوره های یقین

کجایند آنان که بالی رها داشتند / گذرنامه کربلا داشتند

کجایند آنان که فردایی اند / همانان که فردا تماشایی اند

«شاعر ناشناس»


  • آزاده بوشهری
۰۶
مرداد


السلام ای خاکریز جبهه‌ها / نام سبز تو عزیز جبهه‌ها

السلام ای آتش خمپاره‌ها / السلام ای جسم پاره پاره‌ها

السلام ای عشق بازان صبور / السلام ای خاک گرم بدر و هور

روی خاک لاله‌ها پرپر شدند / بچه‌های کاروان بی ‌سر شدند

نام تو پر شور از نام شهید / سبز شد گام تو با گام شهید

آه اینجا خاک تو از یاد رفت / لحظه‌های پاک تو از یاد رفت

ما که غرق زندگانی بوده‌ایم / دور از بحر معانی بوده‌ایم

ما فقط بر سینه و سر می ‌زنیم / کاش روزی تا خدا پر می ‌زدیم

ما کجا آن خاک نورانی کجا / ما کجا آن دشت روحانی کجا

ما کجا و خیمه صحرا کجا / ما کجا و گریه شبها کجا

می ‌شود تا آسمان‌ ها پر کشید / می شود آیا شهادت را خرید

می ‌شود با هر شقایق راز گفت / بال و پر وا کرد و از پرواز گفت

عشق بیدار است پس بیدار شو / با شهیدان خدایی یار شو

آنچه می‌ بینید هرگز عشق نیست / حال می‌ گویم برایت عشق‌ چیست

عشق یعنی حاج همت ، باکری  / عشق یعنی  رستگار و باقری

عشق یعنی قاسم دهقان ما / عشق یعنی مصطفی چمران ما

عشق یعنی پر زدن با بردبار /  مصطفی گلگون ما شد روی دار

عشق یعنی چون علمدار شهید / عشق یعنی مثل عمار شهید

«شاعر ناشناس»

  • آزاده بوشهری
۰۴
مرداد


اسلام ما، طریقت ما، راه و دین ما / کَشتیّ نوح ما ، همه حبل المتین ما

اسلام ما، تشیع ما، جان ما، سلام / خون لاله ها فدای تو، ایران ما، سلام

این راه و رسم سَر بنهادن، حسینی است / کُلاً طریقت همه ی ما خمینی است

این انقلاب صادره، اسلام سرمدیست / حکم خمینی است، ز احکام سرمدیست

درسِ جهاد نقطه ی عطفِ کتاب ماست / خونِ شهید، ضامن این انقلاب ماست

ماندن به ایستادن و در راه و در خطر / یوسف شدن به قیمت یک چاه و در خطر

ما سُفره هایمان پُرِ از نانِ غیرت است / برکت فزونِ سفره ی ما از بصیرت است

سیلی گرفته از شبِ زجریم تا ابد / فرزندِ فجر و عاشقِ فجریم تا ابد

ای دشمنم ؛ بمیر تو در نیّت خودت / باید بمیری از عصبانیت خودت

ما آمدیم تا که جهان بی غرض کنیم / باید معادلات جهان را عوض کنیم

ما سی و پنج سال پُر از استقامتیم / تا لحظه ی ظهور همه راست قامتیم

مانند نامه، شعر، ببین سرگشاده است / این پاشنه به روی دَرَش ایستاده است

این در نظام و پاشنه اش خونِ هر شهید / آرامش من و تو که مدیونِ هر شهید

باید بصیر بود در این نام و ننگها / باید که گولمان نزند نقش و رنگها

باید بصیر بود و به دشمن امان نداد / در صحنه بود و لحظه ای اصلاً امان نداد

باید بصیر بود و چنان هوشیار بود / فتنه شناس و فتنه کُشِ روزگار بود

باید که یافت صاحب و ضامن در این مسیر / باید شناخت غافل و خائن در این مسیر

گاهی مسیر حادثه پُر دود می شود / گاهی تمام رود گِل آلود می شود

باید در این مسیر بمانی برادرم / فرقِ سراب و آب بدانی برادرم

هر شاپرک به سوی خدا می بَرَد تو را / این جاده سمتِ کرب و بلا می برد تو را

این انقلاب مفت به دستت نیامده است / با است و بود و گفت ؛ به دستت نیامده است

خونها به پایِ سروِ عزیزِ نظام ریخت / اکنون حلال رشد نمود و حرام ریخت

تقویم را به یادِ شهادت رقم خوریم / بر قطره قطره خون شهیدان قسم خوریم

باید به عهدِ آینه ای در شتاب بود / باید کنارِ خامنه ای هم رکاب بود

خامنه ای؛ خمینی و آئینه ی هم اَند / پرچم به دستِ حضرت عباسِ عالمند

باید فشُرد این همه دستانِ گرم را / همرزم بود حادثه ی جنگِ نرم را

باید بساطِ کفر، بچینیم از جهان / باید که طرحِ تازه ببینیم از جهان

یا صاحب الزمان تو خودت دستِ ما بگیر / تا در مسیر و راه نگردیم ما اسیر

سِلمٌ لِمَن سالَمَکُم ؛ پای جاده ایم  / حربٌ لِمَن حارَبَکُم ؛ ایستاده ایم

«میثم رنجبر»


  • آزاده بوشهری