(قسمت ششم)
مسعود به اتفاق دوستانش که جمعاً سی و یک نفر بودند، به همراه کشتی تدارکاتی «ایران اجر» برای ماموریت به طرف آب های دریای عمان حرکت می کنند. او شب شهادتش به دوستانش گفته بود: «می خواهم غسل شهادت کنم، چرا که ندایی درونی به من می گوید که کشته می شوم». در روز سی و یکم شهریور ماه سال 1366، دو سه روز بعد از اینکه رفتنش گذشت، سه بالگرد آمریکایی به آنها حمله ور می شوند. آنان که هیچ گونه وسیله ی دفاعی در کشتی برای مقابله نداشتند، با شلیک بالگردها، تعداد زیادی از آن عزیزان زخمی می شوند و مسعود اقدام به نجاتشان می کند...