سارا هرمانسون، متولد ماریستاد در سوئد
است. او که اکنون ۲۷ سال دارد، به ما می گوید که چگونه راه اسلام را پیدا کرده است.
زندگی تو قبل از اسلام چگونه بود؟
زندگی من قبل از اسلام، یک زندگی پوچ و
بی معنی بود. مثل اینکه فقط در لحظه زندگی کنی و دلیل زندگی کردن را ندانی. من اعتماد
به نفس زیادی نداشتم و فکر می کردم به هیچ جایی از جامعه تعلق ندارم. یک چیزی کم بود.
من دنبال چیزی می گشتم که نمی دانستم چه بود.
نقطه تغییر تو کجا بود؟
این یک سفر طولانی بود و خیلی زمان برد.
می دانستم خدایی بود و هست. فقط نمی توانستم
خودم را با مسیحیت قانع کنم. خدا برای من همیشه چیز بزرگ و خارق العاده ای بود که ذهن
من برای فهمیدنش محدودیت داشت. فقط می دانستم که او یک نیروی فوق العاده دارد و با
انسان قابل مقایسه نیست. خدا هیچ محدودیتی ندارد. او قادر است هر کاری که بخواهد انجام
دهد. من زمانی طولانی درباره ادیان تحقیق کردم و هر چه
بیشتر درباره اسلام می فهمیدم، پی می بردم که اسلام دینی سراسر صداقت و کاملا عاقلانه
است. اسلام، خدا را همانطور که همیشه تصور می کردم، برای من توصیف می کرد.
مسلمان بودن برای تو چه معنی دارد؟
برای من، مسلمان بودن یعنی اینکه با خودت،
دوستانت و خانواده ات و همه جامعه در صلح باشی و سعی کنی مانند حضرت محمد (صلی
الله علیه و آله) که عشق، نیکو کاری و مهربانی را به مردم یاد داد، تو هم بهترین رفتار
را داشته باشی و همچنین اینکه از خدا یاری بخواهی و از دستوراتش پیروی کنی و از او
طلب بخشش کنی و به خاطر همه چیز شکرگزارش باشی.
آیا فکر می کنی اسلام مناسب جهان امروز
است؟ چگونه؟
من عقیده دارم اسلام کاملا مناسب جهان امروز
است. امروزه دشمنی و عداوت در جهان بسیار است و خیلی از مردم تصور غلطی از اسلام دارند
در حالی که اشکال از ما مسلمانان است که اسلام را درست به تصویر نکشیده ایم. ما باید
اسلام را از راه صلح مندانه و با صبر و حوصله به مردم معرفی کنیم.
به نظر تو اسلام برای جهان امروز چه پیشنهادی
دارد؟
اسلام خیلی چیزها برای پیشکش کردن به جهان
دارد. برای مثال، نیکوکاری خیلی مورد تأکید اسلام است و اینکه انسان نباید برای پول
و مادیات حریص باشد. اینکه عشق را با اطرافیان و حتی غریبه ها تقسیم کنی و عزت نفست
را نگه داری. اسلام می گوید اعتماد به نفس این نیست که بدنت را به نمایش بگذاری بلکه
این است که از آن محافظت کنی. چیزی که زمینه ساز اعتماد به نفس و اخلاقیات خوب است.
موانعی که پس از پذیرفتن اسلام با آنها
روبرو شدی چه بودند؟
مشکلاتی از طرف خانواده، دوستان و اطرافیانم
و … وجود داشتند. متأسفانه سوء برداشتهایی از اسلام وجود
دارد. مثلا اینکه زنان ذلیل و خار هستند و مجبورند هر چه مردان می گویند اجرا کنند.
پس عجیب نبود که پدر و مادرم از اسلام آوردن من خوشجال نباشند. ولی آنها می دانستند
که من از خیلی وقت پیش شروع به مطالعه درباره اسلام کرده بودم. آنها
تصور بدی از اسلام داشتند قسمت بزرگی از آن به خاطر تصویری بود که رسانه ها برای آنها
ساخته بودند و البته هم چنین به خاطر رفتارهای بد از مسلمانانی که در نشان دادن دینشان
نا موفق بوده اند. متأسفانه، من باید بار رفتار بد آنها را به دوش بکشم. البته
پدر و مادرم من را قبول دارند و عاشق من هستند و زمانی که من به خانه آنها می روم،
غذایی برایم می پزند که بدون مشکل بتوانم آنرا بخورم. از این نظر به من احترام می گذارند،
ولی برای مثال زمانی که من در جایی باید نماز بخوانم، آنها احساس خجالت می کنند.
نکته مثبت این است که آنها درک می کنند
که من بسیار کمکشان می کنم و بسیار مراقبشان هستم. بعضی
از دوستانم عکس العمل بدی در مقابل مسلمان شدن من داشتند. من دیگر با بعضی از آنها
رابطه ندارم. متأسفانه، اما با بعضی از آنها هنوز ارتباط دارم. ولی سعی می کنم خیلی
درباره اسلام با آنها بحث نکنم. زیرا زیاد احساس خوبی نمی کنند. در هر حال، آنها گاهی
از من سوالهایی می پرسند. پدر و مادرم هم زیاد مشتاق بحث کردن درباره
اسلام نیستند. هر زمان که نماز می خوانم، آنها شروع به پرسیدن درباره دین من می کنند
و ان شاالله روزی هدایت خواهند شد. این دست خداست… و من تلاش می کنم که با
آنها مهربان باشم، تا جایی که می توانم به آنها کمک کنم، به آنها احترام بگذارم و رفتارهای
خوبی از خودم نشان بدهم. من فکر می کنم بستگانم فکر می کنند من انسان
عجیبی هستم که مسلمان شده ام، ولی هیچ کدام از آنها حتی به این مسئله اشاره هم نکردند.
برایت ایمان به پیامبر اسلام سخت بود؟
برای من زیاد سخت نبود تا به حضرت محمد
(صلی الله علیه و آله) ایمان بیاورم. وقتی درباره روش زیبای ایشان در برخورد با مردم
که همواره همراه با درک کردن آنها بوده است و همچنین محبت و احترام ایشان نه تنها به مردم بلکه به حیوانات، با تأمل در این که همیشه منطقی عمل می کرده اند، مطالعه می کنی، باور
کردنش سخت نیست.
آیا قبل از تشرف به اسلام، تحقیق هایت درباره
ادیان مختلف تو را به سمت دیگری سوق داد؟
بله، من درباره مذهب هندو، بودایی و دین
یهود هم مطالعه کردم. من اعتقاد دارم این دانسته ها کمکت می کند تا بهتر بتوانی آنها
را با هم مقایسه کنی و فهم کامل تری درباره دین خودت و سایر ادیان پیدا کنی. اگر
من، به عنوان یک مسلمان، از دیگران می خواهم تا به من و دینم احترام بگذارند، باید
خودم هم همان رفتار را در برابر آنها دداشته باشم.
حال پس از تشرف به اسلام، چه حسی در زندگی
ات داری؟
اسلام به من آرامش و دوستی را هدیه کرده
است. از اینکه حقیقت را پیدا کرده ام، احساس رضایت دارم…
«رهیافتگان»