گلوله ای به سینه اش اصابت کرد
پنجشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۶، ۰۴:۰۵ ق.ظ

خاطرات دفاع مقدس
عملیات بیت المقدس بود. رزمنده ای تیربارش را برداشت و بر روی خاکریز نشست. نمی دانم چرا ناخودآگاه نگاهم بر روی پسرک خیره ماند.
ناگهان گلوله ای به سینه اش اصابت نمود، اما دستش را از تیربار جدا نکرد. جلو رفتم، او به شهادت رسیده بود. اما نمی دانم چرا دستش از روی ماشه تیربار جدا نشد و تا آخرین گلوله شلیک نمود.
«کتاب سفر عشق»
برای مطالعه «خاطرات دفاع مقدس» لطفاً اینجا را کلیک کنید.
- ۹۶/۰۶/۰۲