شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

سردار جنگهای نامنظم شهید علیرضا ماهینی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

علیرضا از ناحیه پا زخمی شد

سه شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۶، ۰۴:۳۰ ق.ظ

سردار شهید علیرضا ماهینی


خاطرات سردار شهید علیرضا ماهینی (قسمت پانزدهم)

عراقی ها به شدت غافلگیر شدند به طوری که فرصت پیدا نکردند حتی یک گلوله به طرف ما شلیک کنند...

بدون این که حتی یک زخمی هم داشته باشیم، خاکریز دشمن را فتح کردیم. از خاکریز آنها پایین آمدیم و کنار سنگرهایشان قرار گرفتیم. به علت تاریکی محض بین نیروها فاصله افتاده بود. بچه ها یکدیگر را گم کرده بودند. وقتی کنار سنگرهای دشمن قرار گرفتیم، نگاه کردم دیدم 10 الی 12 نفر بیشتر نیستیم. بقیه بچه ها پراکنده شده و ما را گم کرده بودند. بخش اعظم سنگر عراقی ها پاکسازی نشده بود. علیرضا دستور پیشروی داد. تعدادی از نیروهای دشمن که متوجه حمله شده بودند، متواری شدند.

بدلیل مجروحیت به عقب منتقل شدیم. علیرضا در آن حال مرا دید و به اسم کوچک صدام زد و پرسید: «چه شده؟». گفتم: «مجروح شده ام ولى می خواهم با شما بیایم چون پاهایم سالم است و تنها دستم مورد اصابت گلوله قرار گرفته است». علیرضا گفت: «تو نگران نباش، ما هستیم. تو برو و بقیه بچه ها را خبر کن تا به ما ملحق شوند. ما راه را باز می کنیم تا آمبولانس ها بیایند». در آن لحظات حرفهای او بسیار روحیه بخش بود.

یکی از همرزمان که تیر به قفسه سینه اش اصابت کرده بود را به عقب منتقل نمودم. دشمن آتش شدیدی می ریخت. بنا به دستور علیرضا، به دنبال آن بودم که بچه ها را به سمت او راهنمایی کنم، بچه ها در مسیر منتظر دستور حمله بودند. به آنها پیام شهید ماهینی را دادم.

یکی از بچه ها که معاون شهید ماهینی بود، با بی سیم به دنبال علیرضا می گشت. به محض دیدن من، رویم را بوسید و گفت: «تو علیرضا را ندیدی؟ بچه ها چه کار کردند؟». گفتم: «علیرضا جلو منتظر شماست». سایر بچه ها سریع خود را به علیرضا رساندند و حماسه بزرگی آفریدند.

صبح روز بعد در سنگرها بیش از 300 اسیر عراقی گرفتند و پل سابله در سیزدهم آذر ماه سال 1360 آزاد گردید. فردای آن روز در جریان پاتک های دشمن علیرضا از ناحیه پا زخمی شد که با سختی او را به عقب برده و راهی بیمارستان کردند زیرا به راحتی حاضر به عقب رفتن نبود. (ادامه دارد)

«یکی از همرزمان سردار شهید علیرضا ماهینی»

 

برای مطالعه «خاطرات شهید ماهینی» لطفاً اینجا را کلیک کنید.


  • آزاده بوشهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی