عشقبازی علیرضا
خاطرات سردار شهید علیرضا ماهینی (قسمت بیست و یکم)
قبل از عملیات «فرسیه» در اواخر اسفند ماه سال ۱۳۵۹، یکسری شناسایی صورت گرفت و قرار شد که ما شبانه به قلب دشمن حمله کنیم و خود را به خاکریز دشمن برسانیم. موقعیت آن خاکریز برای دشمن بعثی بسیار حائز اهمیت بود، در حقیقت دژ محکم و سنگرگاه دشمنان ما بود. عراقی ها از آن خاکریز برای استقرار نیروهای خود استفاده می کردند و بعد از استقرار در پشت این خاکریز استراتژیک، جاده خرمشهر- اهواز را زیر آتش خود داشتند....
ما باید میان این خاکریز، با انهدام قسمتی از آن راهی ایجاد می کردیم تا باعث شود که آب به منطقه میان دشمن سرازیر شده و موجب عقب نشینی آنها گردد. با انجام این عملیات جاده خرمشهر- اهواز- سوسنگرد، حوالی اهواز و حمیدیه از تیررس حملات دشمن خارج می گردید.
مدتها کارهای شناسایی، اطلاعاتی و عملیاتی بر روی نقطه مورد نظر انجام شد. با فرا رسیدن شب عملیات، رزمنده ها آماده انتقال با قایق به آن سمت رودخانه شدند. پس از استقرار در موقعیت مناسب، رزمندگان در آن طرف رودخانه، عملیات را آغاز کردند و با امکانات کم به قلب نیروهای دشمن زدند.
اطراف خاکریز دشمن که ما به آن حمله کردیم، آب گرفتگی وجود داشت و رزمندگان باید از آب رد می شدند تا به خاکریز برسند. در این مسیر علاوه بر سرد بودن هوا، آب تا بالای سینه می رسید و بچه ها در تاریکی محض در گودالهای آن مسیر می افتادند. گاهی نیز تا سر در آب فرو می رفتند و دوباره بالا می آمدند.
خود را به خاکریز رساندیم، صحبت های علیرضا که بیش از ۵ متر با او فاصله نداشتم، به گوشم می رسید. به محض رسیدن به خاکریز، چسبیدیم به آن و شروع به تیراندازی کردیم. در طرف دیگر تانکها، نفربرها و نیروهای پیاده عراقی مستقر بودند که با حمله ناگهانی ما وحشت زده شده و شروع به تیراندازیهای پراکنده کردند.
در حین درگیری هوا رو به روشنایی رفت. در این بین علیرضا را دیدم که در آن گیرودار و درگیری شدید، وضو گرفته و با معنویتی خاص و منحصر به فرد، نماز صبح را اقامه کرد. در آن لحظات، عشقبازی او با خدا دیدنی بود. با دیدن این صحنه معنوی به این نتیجه رسیدم که او در خطرناکترین صحنه ها از آزمایش الهی سربلند بیرون می آید. دیدن آن صحنه برای من بسیار به یاد ماندنی بود. بی اختیار به یاد نماز امام حسین (علیه السلام) در کربلا افتادم که آن مظلوم بزرگوار، نماز خود را در میان تیرها و نیزه های دشمن ادا کرده و فرمودند که: «ما برای نماز می جنگیم».
پس از عملیات به همراه علیرضا و سایر برادران رزمنده، با حداقل تلفات به محل استقرار خود برگشتیم و این در حالی بود که با فرماندهی عالی آن بزرگوار و رشادتهای ایشان منطقه برای دشمن نا امن شده بود.
«یکی از همرزمان سردار شهید علیرضا ماهینی»
برای مطالعه «خاطرات شهید ماهینی» لطفاً اینجا را کلیک کنید.
- ۹۶/۰۷/۱۷