علیرضا بسیار خونسرد بود
خاطرات سردار شهید علیرضا ماهینی (قسمت بیست و ششم)
در اواخر اردیبهشت ۱۳۹۰ پس از طی ۹ تا ۱۰ کیلومتر پیاده روی به دشمن رسیدیم. تعداد نفراتی که برای فتح تپه شیحیطیه در نظر گرفته بودند ۳۳ نفر بودند که از این نفرات ۵ الی 6 نفر از نیروهای تهرانی و قمی بودند و به دلیل فضایل اخلاقی علیرضا، حاضر نبودند از گروه بچه های بوشهر جدا شوند....
شب عملیات قرار شد ساعت ۹ از مقر بیرون بیاییم. مسافتی که شناسایی شده بود را طی کردیم و از آب سد هم گذشتیم. به علت موانع سر راه کمی دیرتر رسیدیم. جالب آنکه توپخانه ۱۰الی ۱۵ دقیقه زودتر آتش روی تپه ها ریخت. بچه ها سریع خود را به تپه شحیطیه رساندند ولی موقعیت حقیقی تپه برای ما مشخص نبود.
هنگامی که به طرف تپه حرکت می کردیم نگهبان عراقی ما را صدا زد، چون کلاه های مخصوص نیروهای صدام بر سر داشتیم، پرسید: «شما از چه نیروهایی هستید؟». در بین برادران کسانی بودند که می توانستند عربی صحبت کنند ولی کمی طول کشید تا جواب نگهبان را بدهند. به همین دلیل آنها شک کردند و بچه ها را به آتش بستند.
ما پایین تپه بودیم، در این وضعیت بحرانی علیرضا بسیار خونسرد بود و در حالی که دشمن بعثی روی تپه دو گروهان مجهز داشت، با آرامش خاطر به بچه ها گفت: «روحیه خود را حفظ کنید و دو گروه شوید و به حالت نعلی شکل تپه را دور بزنید و سعی کنید خود را به آنها برسانید. تنها کافی است یکی از تانکها یا نفربرهای دشمن را روی تپه منهدم کنید، مسئله حل می شود».
همین طور هم شد و نفربر روی تپه منهدم شد. این اتفاق باعث وحشت عراقیها شد و ظرف مدت زمان ۲۰ الی ۳۰ دقیقه تپه به طور کامل فتح گردید. در ھمین مدت درگیری ۵۸ الی 60 اسیر از عراقی ها گرفتیم و عده ای هم کشته شدند. تعدادی هم توانستند از پایین تپه ها فرار کنند.
در ساعت حدود یک بعد از ظهر بود عراقی ها با تمام امکانات، پاتک خود را شروع کردند. علیرضا در آن هوای گرم با آر.پی.جی در وضعیتی که تقریباً تمام پوتینش به صورت کامل زیر ماسه ها فرو می رفت، در حال شلیک آر.پی.جی بود و با همرزمان خود دائم از این جناح به آن جناح می دوید تا بتوانند از حمله عراقی ها جلوگیری کنند.
«یکی از همرزمان سردار شهید علیرضا ماهینی»
برای مطالعه «خاطرات شهید ماهینی» لطفاً اینجا را کلیک کنید.
- ۹۶/۰۷/۲۲