چشم امید دوختن در ره وصل تا بکی
جمعه, ۲۱ مهر ۱۳۹۶، ۰۳:۲۹ ق.ظ
در دل خود کشیده ام، نقش جمال یار را / پیشه خود نموده ام، حالت انتظار را
ریخته دام و دانه شه، از خط و خال خویشتن / صید نموده مرغ دل، برده از او قرار را
سوزم و سازم از غمش، روز و شبان بخون دل / تا که مگر ببینم آن طرّه مشکبار را
دولت وصل او اگر، یک شبی آیدم بکف / شرح فراق کی توان، داد یک از هزار را
چشم امید دوختن، در ره وصل تا بکی / برده شرار هجر او، از کفم اختیار را
ای مه برج معدلت، پرده زچهره برفکن / شوی ز چشم عاشقان، ز آب کرم غبار را
سوختگان خویش را، کن نظر عنایتی / مرهمی از کرم بنه، این دل داغدار را
حیران را از جلوه ای، از رخ خویش مات کن / تا رهد از خودی خود، ترک کند دیار را
«علامه جعفری»
برای مطالعه «اشعار مهدوی» لطفاً اینجا را کلیک کنید.
- ۹۶/۰۷/۲۱