شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

سردار جنگهای نامنظم شهید علیرضا ماهینی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
۰۳
آبان

مایکل احمد، مسیحیِ مسلمان‌ شده‌ی آمریکایی

 

چه مدتی است که مسلمان شده‌ای؟

حدود بیست سال می‌شود.

پس خیلی وقت است. چطور شد مسلمان شدی؟

مسلمان شدن من یک فرآیند چند ساله بود. من در یک خانواده مذهبی مسیحی به دنیا آمدم. به صورت مرتب هفته‌ای دوبار به صورت خانوادگی به کلیسا می‌رفتیم. علاوه بر این، در خانه هم جلسات خانوادگی مطالعه‌ی کتاب مقدس را داشتیم. لذا قبل از اسلام آوردن هم مذهبی بودم و به ارتباط با خدا علاقه داشتم. در دوران دبیرستان با اسلام از طریق دوستان مسلمان کلاس آشنا شدم. بعضی از آنها من را به مسجد دعوت کردند و کم کم با اسلام بیشتر آشنا شدم. در اثر آشنایی با اسلام و دید اسلام به توحید، کم کم در بعضی از باورهای مسیحی خودم مثل تثلیث دچار تردید شدم. نتیجه‌اش این شد که در کلیسا دیگر آن احساس آرامش گذشته را نداشتم و از تردیدهایم دچار حس گناه بودم. وقتی دبیرستان تمام شد، بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم که باید این تردیدها را حل کنم. شروع به مطالعه کردم و با گذر زمان، الحمدالله مسلمان شدم.

  • آزاده بوشهری
۰۲
آبان

شهید سید محمد تقی بحرانی


برای مطالعه «وصیتنامه شهدا» لطفاً اینجا را کلیک کنید.



  • آزاده بوشهری
۰۲
آبان

شهید حسن افشانمهرمادر شهید حسن افشانمهر در خصوص آخرین اعزام فرزندش می گوید: حسن موقعی که می خواست به جبهه برود، شبش با همه ما خداحافظی کرد. من فکر کردم می خواهد شوخی کند. گفتم: «دو مرتبه رفتی، مرتبه سوم دیگه نمی خواد بری». گفت: «نه، من میرم». خیلی خوشحال بود، بهم توصیه می کرد که گریه نکن. با همه همسایه ها خداحافظی کرد و رفت.

  • آزاده بوشهری
۰۲
آبان

شهید گمنام

 

دعا کنید که من ناپدیدتر بشوم / که در حضور خدا رو سفیدتر بشوم

بریده های من آن سوی عشق گم شده اند / خدا کند که از این هم شهیدتر بشوم

که ذره های مرا باد با خودش ببرد / که بی نهایت باشم، مدیدتر بشوم

به جست و جوی من و پاره های من نروید / برای گم شده تن، پی کفن نروید

  • آزاده بوشهری
۰۲
آبان

 یورگن گراسمان

 

چه تجربیاتی در زندگی شما را به سمت اسلام سوق داد؟

من در شهر کوچکی در آلمان به دنیا آمدم و به عنوان یک مسیحی پروتستان رشد کردم. در سن ۲۰ سالگی جوانی بودم با نگاهی غربی به زندگی، اگر در این سن کسی از من می پرسید: «نظرت در مورد خداوند چیست؟». می گفتم: «این مشکل تو است، من مشکلی ندارم». در آن زمان مثل تمام جوانهای همسنم دوست داشتم رفیقه ای داشته باشم و از زندگی لذت ببرم، این تصوری بود که من و امثال من از زندگی داشتیم، تصوری که حتی امروز هم بخش اعظم مردم در غرب از زندگی دارند...

  • آزاده بوشهری
۰۱
آبان

شهید حسن بیژنی


برای مطالعه «وصیتنامه شهدا» لطفاً اینجا را کلیک کنید.



  • آزاده بوشهری
۰۱
آبان

شهید حسن افشانمهرشهید افشانمهر در سال 1345 ‏در محله ی «صلح آباد» شهر بوشهر چشم به جهان گشود. ‏از آن جایی که پدر و مادرش عشق و علاقه ای وافر به امامان معصوم (علیهم السلام) داشتند، نام او را  ‏حسن گذاشتند تا متصف به اوصاف حسنه گردد و محب ‏اهل بیت (علیهم السلام) باشد. حسن از همان ابتدای کودکی، خوشرو و خوش برخورد بود... 

  • آزاده بوشهری
۰۱
آبان

هواپیمای جنگی ایران

 

خاطرات خلبانان دوران دفاع مقدس

سوم مهر ماه حمله دیگری به پایگاه الکوت برنامه ریزی شد. من دوباره در یک دسته چهار فروندی به لیدری سرگرد هوشنگ شیروین و کابین عقبش سروان محمدرضا صلواتی جهت انجام ماموریت توجیه شدیم. بعد از انجام دادن کارها به سوی آشیانه رفته با کمک سایر متخصصان گردان نگهداری هواپیماها را روشن کردیم. تا موقع بلند شدن دو فروند از دسته فوق به علت نقص فنی از پرواز منصرف شدند و به آشیانه برگشتند....

  • آزاده بوشهری
۰۱
آبان

حجاب

 

چگونه چادری شدم؟ (قسمت پنجم)

بابا صداشو تو گلو انداخت و گفت: «شما جواب منو ندادی، من دارم می گم کی گفته این باید چادر سر کنه؟ اینو بگو». حامد به دیوار تکیه داد و گفت: «خدا گفته». بابا گفت: «خدا گفته؟ خدا کجا گفته دختر جوونی که اومده ماه عسل باید چادر سیاه سر کنه؟ سئوال اینه اخوی». حامد گفت: «خدا گفته خانوما همیشه باید زیباییهاشونو بپوشونن، این دیگه ماه عسل و غیر ماه عسل نداره». بابا گفت: «شما جواب منو نمیدی، فقط میخوای در بری، یه سری حرفا رو هم سرِهم بندی می کنی تحویل میدی»...

  • آزاده بوشهری
۳۰
مهر

شهید شاهرخ برغندان


برای مطالعه «وصیتنامه شهدا» لطفاً اینجا را کلیک کنید.



  • آزاده بوشهری