شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

سردار جنگهای نامنظم شهید علیرضا ماهینی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
۰۵
آبان

شهید مبارک جمالیبرادرم به پدر و مادرمون بسیار احترام می گذاشت. منزل مسکونی او با منزل مسکونی پدرمان کنار هم بود. بین این دو منزل، دیوار خاصی برای جدا کردن آنها وجود نداشت و همیشه می گفت که تا وقتی زنده هستم، بین  ‏خانه خودم و پدرم دیواری نمی سازم تا همیشه صدای پدر و مادرم را بشنوم و وجود آنها را در خانه ی خودم احساس کنم.  

راوی: «خواهر شهید مبارک جمالی»

 

برای مطالعه «خاطرات خواهران شهیدان» لطفاً اینجا کلیک کنید.

 

  • آزاده بوشهری
۰۵
آبان

امام زمان (عج)

 

دوباره روز ما رفت و شب آمد / غروب آمد فغانی بر لب آمد

نگشتم با خبر از حال یارم / خبر از غصه های او ندارم

دعا خواندم که او باشد سلامت / نبیند رنج و محنت تا قیامت

  • آزاده بوشهری
۰۵
آبان

کلیسا

 

در میان مسیحیان از دورانی سخن گفته می شود که در آن بازگشت حضرت عیسی (علیه السلام) روی خواهد داد. رجعت مسیح در کتاب مقدس بیش از سی صد بار ذکر شده است و چندین باب کامل به این موضوع اختصاص دارد....

  • آزاده بوشهری
۰۴
آبان


شهید مجید بشکوه


برای مطالعه «وصیتنامه شهدا» لطفاً اینجا را کلیک کنید.



  • آزاده بوشهری
۰۴
آبان

شهید حسن افشانمهر

پدر شهید افشانمهر می گوید: حسن همیشه از من می خواست دعا کنم تا مانند حضرت علی اکبر (علیه السلام) با فرق شکافته از دنیا برود، همانطور هم شد. حسن در تیررس مستقیم دیده بان دشمن بوده و آتش دشمن خیلی سنگین بر سر رزمندگان فرو می ریخته، حسن از سنگر بیرون می آید و به بچه ها می گوید: «همگی همت کنید و ‏بروید جلو». در همین حین، دیده بان دشمن  پیشانی حسن را نشانه می گیرد و شلیک می کند.

راوی: «پدر شهید حسن افشانمهر»

 

برای مطالعه «خاطرات پدران شهدا» لطفاً اینجا را کلیک کنید.

 

  • آزاده بوشهری
۰۴
آبان

مقام معظم رهبری

 

خاطرات مقام معظم رهبری

یک وقتی در مقابل دو لشکر و نیم عراقی در غرب اهواز، ما فقط یک تیپ داشتیم. آن هم یک تیپی که استعدادش به قدر یک گردان هم نبود. عراقیها از ترس این تیپ جلو نمی‌آمدند، عراقیها تا بیست کیلومتری اهواز تقریباً آمدند، چرا جلوتر نیامدند؟ از چی می‌ترسیدند؟ از یک تیپی که آن‌ جا توی زمین فرو رفته بود و سنگر کنده بود و مستقر شده بود...

  • آزاده بوشهری
۰۴
آبان

راهیان نور

 

دختری 19 ساله هستم. از 12 سالگی تک رقصنده مراسم های جشن و عروسی بودم. جلوی مردان و زنان می رقصیدم. مادرم همش اعتراض می کرد، گاهی هم گریه میفتاد، التماس می کرد که لااقل جلوی مردها نرقصم. می گفت: «منو جلو بی بی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) شرمسارم نکن»، اما من گوشم بدهکار نبود....

  • آزاده بوشهری
۰۳
آبان

شهید یوسف بردستانی


برای مطالعه «وصیتنامه شهدا» لطفاً اینجا را کلیک کنید.



  • آزاده بوشهری
۰۳
آبان

شهید حسن افشانمهرهمرزم شهید حسن افشانمهر در خصوص روحیات شهید قبل از شهادت این چنین می گوید: ‏‏هر کسی که افشانمهر را می شناخت، از خصوصیات اخلاقی و رفتاری او اطلاع داشت. شخصیتی ساده و بی آلایش بود که تنها وقتی سخنی خلاف شرع و عقل می شنید، با آن برخورد می کرد...

  • آزاده بوشهری
۰۳
آبان

اسیران عراقی

 

خاطرات دفاع مقدس

نیروهای عراقی موقع عقب ‌نشینی در همه‌ جای شهر و اطراف آن پراکنده شدند. به هر جا سرک می کشیدیم با نیروهای عراقی مواجه می‌شدیم. دو نفر از افراد ما با اصابت ترکش خمپاره مجروح شدند. جراحت آنها سطحی نبود اما آن ‌قدر هم عمیق نبود که خطر جانی داشته باشد...

  • آزاده بوشهری