خاطرم هست جنگ که شروع شد، هر وقت تعداد شهدا بیشتر می شد نفرات بیشتری بصورت داوطلب به جبهه اعزام می شدند. چه بسیار نوجوان هایی که صبح برای اعزام از خانه بیرون می آمدند، در حالی که خانواده هایشان هم از موضوع خبر نداشتند....
خاطرات خلبانان دفاع مقدس
ماه اول جنگ بود، به عنوان شماره دو در معیت سروان اصغر میلانی از پایگاه هوایی دزفول به پرواز درآمدیم. تاکتیک انتخاب شده بمباران با شیرجهی 45 درجه بود....
باز آمد یاد یاران / یاد شیران، جان نثاران
آسمان پر ستاره / لاله های پاره پاره
یادم آید جنگ و جبهه / آن شب تاریک حمله
نوجوانی ساده بودم / تازه هفده ساله بودم
شاد و خرم چست و چابک / جان به کف بنهاده بودم
عشق میهن در سرم بود / جامه ی خاکی تنم بود
قدّ رعنا مثل یک سرو / تیز پنجه همچو یک ببر
می پریدم چون پرنده / همچو آهوی دونده
خصم دون در روبرویم / حفظ میهن آبرویم
یادم آید آن زمانه / دشمن آمد پشت خانه
در لب اروند، یاران / ماه بهمن بود و باران
نهر پر از آب و قایق / مملو از مردان عاشق
یاد مولا بود آن شب / به چه زیبا بود آن شب
زیر نخلستان خرما / لشکری آماده، شیدا
عده ای تنها به سجده / عده ای یک جا نشسته
چون ندا آمد که بر پا / جملگی گشته مهیّا
جنگ و غوغا بود آن شب / شور بر پا بود آن شب
رمز ما، فرمان حمله / نام زهرا بود آن شب
تا که یا زهرا شنیدم / یا علی گفتم پریدم
کول کردم کوله پشتم / اسلحه محکم به مُشتم
مثل یک درنده چالاک / پای کوبیدم سر خاک
دل زدم دریا چو یک بط / در نور دیدم لب شط
دامن تاریکی شام / سرخ شد از تیر رسّام
خیس آب این جامه و تن / بر سرم باران آهن
آب و دشمن در دو سویم / کل دنیا رو برویم
یادم آمد رزم حیدر / اَلاَمان ، اللهُ اکبر
با خدایم عهد بستم / خطّ دشمن را شکستم
من زدم در شب شبیخون / حمله بردم بر صفِ دون
چرتشان را پاره کردم / بعثیان بیچاره کردم
دشمن بی دین و ایمان / هر کجا گشته گریزان
شب چراغان از منور / لرزش تانک و نفربر
یک طرف برج کمین بود / یک طرف میدانِ مینِ بود
مثل شاهین پرنده / مثل طوفان وزنده
قلب رهبر شاد کردیم / فاو را آزاد کردیم
صبح شد خورشید هویدا / گشت آتش دشت و دریا
تانک و توپ و خمسه خمسه / میگ و میراژِ فرانسه
پاتک دشمن شروع شد / دشت و دریا زیر و رو شد
بر سر شیران ایران / ریخت ترکش همچو باران
در غروب آمد سیاهی / گازهای شیمیایی
دشمنِ ترسویِ نا اهل / پخش کرد اعصاب و خَردل
مرد و مردی زیر گِل شد / آسمان گویا خجل شد
دشت پَرپَر شد ز لاله / خاک شد قبر ستاره
گوشه ای دیدم، دلِ خاک / قد رعنا گشته صد چاک
رنگ و رویش ارغوانی / موج می زد از جوانی
چهره اش شد آسمانی / بر لبش راز نهانی
رفت، اما جاودان شد / سرور کلّ جهان شد
قهرمان شد / قهرمان شد
«شاعر ناشناس»
برای مطالعه «اشعار شهادت» لطفاً اینجا را کلیک کنید.
مراحل واجب شدن حجاب در اسلام چگونه بوده است؟ آیا حجاب در اسلام تدریجی واجب شده است یا به صورت دفعی؟ آیا حکم زنان پیامبر در این زمینه نقشی داشته است؟....
در منطقه که بودیم، ناصر طرحی ارایه داد به نام «گروه پیشمرگ»، چون اکثر فرماندهانی که در عملیات به جلو می رفتند، شهید می شدند....
یک مجروح را روی برانکارد برزنتی حمل می کردند و نمی دانستند در شلوغی فضای بیمارستان، او را کجا بگذارند. من متوجه آنها شدم، اشاره ای کردم و آنها برانکارد را در کنار من بر زمین گذاشتند....
باز امشب یاد لشکر کرده ام / یاد سرداران بى سر کرده ام
باز امشب یاد یاران شهید / پرده ى بغض گلویم را درید
یاد مردانى ز نسل بوتراب / شرمگین از خونشان صد آفتاب
یاد گمنامان تیپ ذوالفقار / مى کند باز این دلم را بى قرار
یاد مردانى که بى سر بوده اند / با شقایق ها برادر بوده اند
یاد غواصان گردان حبیب / سینه سرخان صمیمى و نجیب
یاد سوسنگرد و تیپ نینوا / یاد بهمنشیر و شبهاى دعا
یاد سرداران عاشورا، خدا / مى برد دل را به سمت کربلا
مى برد آنجا که آغاز است و بس / مى برد آنجا که پرواز است و بس
مى برد اروند و نجوا مى کند / در دلم صد شور بر پا مى کند
مى برد بى دغدغه ، بى ادعا / کو به کو تا سرزمین لاله ها
در جزیره مى برد، مجنون کند / چون بلم ها باز غرق خون کند
مى برد آنجا که پرپر مى شدیم / تا همان جا که کبوتر مى شدیم
برد و آخر کار دستم داد عشق / باز هم امشب شکستم داد عشق
یاد خرمشهر و آبادان بخیر / یاد مهران، یاد حاج عمران بخیر
آى سوسنگرد، سردارت کجاست / آن قدیمى یاور و یارت کجاست
آن علمدار رشید جبهه ها / آن دلاور مرد میدان بلا
آن تجلایى که مرد مرد بود / مرد تیغ و زخم و مرد درد بود
واژه ها امشب مرا یارى کنید / مانده ام آخر شما کارى کنید
بارها داغ برادر دیده ام / داغ گل، داغ صنوبر دیده ایم
زخمها از تیر و خنجر خورده ایم / دل به دست عافیت نسپرده ایم
بارها ما مرگ خود را دیده ایم / در هواى مرگ خود رقصیده ایم
باز امشب یاد لشکر کرده ام / یاد از آن سردار بى سر کرده ام
با توام اى باکرى، اى هم نبرد / اى برادر، همنفس، همراز درد
بى تو اینجا بوى غربت مى دهد / بوى غفلت، بوى تهمت مى زند
دیگر اینجا منطق باروت نیست / هیچ کس را صحبت از ماووت نیست
با تو بودم تا دعایم گم نبود / اشک و آه و سوزهایم گم نبود
پیرهن گم کرده ام همرنگ خاک / پیرهن زخمى و خونى، چاک چاک
پیرهن ساده، صمیمى، بى ریا / پیرهن تن پوش مردان خدا
پیرهن بوى خدا مى داد حیف / بوى دشت نینوا مى داد حیف
پیرهن بى تو دلم طوفانى است / چشمهایم باز هم بارانى است
پیرهن دل با غم تو آشناست / دل اسیر غربت آئینه هاست
باز من چوب ملامت مى خورم / بى تو از پشتم جراحت مى خورم
پیرهن زخم زبانم مى زنند / باز هم آتش به جانم مى زنند
فاو تا فاو این دلم در شیون است / صد شلمچه درد امشب با من است
عشق زیر آتش خمپاره ماند / بینوا دل، باز هم بیچاره ماند
« شاعر ناشناس»
برای مطالعه «اشعار شهادت» لطفاً اینجا را کلیک کنید.
آیا در بهشت که چشم ناپاک و قلب منحرف و احتمال فساد و گناه وجود ندارد، حجاب برای زنان لازم است؟ منظورم از حجاب لباس نیست، بلکه پوشش کامل بدن به جز صورت و دستها تا مچ است و اگر بله چرا؟ چون رعایت حجاب به خاطر وجود یا احتمال وجود گناه و انحراف است و در بهشت هم هیچ فساد و شهوتی وجود ندارد. آیا با این وجود در بهشت رعایت حجاب میشود و یا این که فقط روابط جنسی محدودیت خاص خود را دارد؟....