شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

سردار جنگهای نامنظم شهید علیرضا ماهینی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۱۴۹ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

۱۸
مرداد


سارا هرمانسون، متولد ماریستاد در سوئد است. او که اکنون ۲۷ سال دارد، به ما می گوید که چگونه راه اسلام را پیدا کرده است.

زندگی تو قبل از اسلام چگونه بود؟

زندگی من قبل از اسلام، یک زندگی پوچ و بی معنی بود. مثل اینکه فقط در لحظه زندگی کنی و دلیل زندگی کردن را ندانی. من اعتماد به نفس زیادی نداشتم و فکر می کردم به هیچ جایی از جامعه تعلق ندارم. یک چیزی کم بود. من دنبال چیزی می گشتم که نمی دانستم چه بود.

نقطه تغییر تو کجا بود؟

این یک سفر طولانی بود و خیلی زمان برد. می دانستم خدایی بود  و هست. فقط نمی توانستم خودم را با مسیحیت قانع کنم. خدا برای من همیشه چیز بزرگ و خارق العاده ای بود که ذهن من برای فهمیدنش محدودیت داشت. فقط می دانستم که او یک نیروی فوق العاده دارد و با انسان قابل مقایسه نیست. خدا هیچ محدودیتی ندارد. او قادر است هر کاری که بخواهد انجام دهد. من زمانی طولانی درباره ادیان تحقیق کردم و هر چه بیشتر درباره اسلام می فهمیدم، پی می بردم که اسلام دینی سراسر صداقت و کاملا عاقلانه است. اسلام، خدا را همانطور که همیشه تصور می کردم، برای من توصیف می کرد.

مسلمان بودن برای تو چه معنی دارد؟

برای من، مسلمان بودن یعنی اینکه با خودت، دوستانت و خانواده ات و همه جامعه در صلح باشی و سعی کنی مانند حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) که عشق، نیکو کاری و مهربانی را به مردم یاد داد، تو هم بهترین رفتار را داشته باشی و همچنین اینکه از خدا یاری بخواهی و از دستوراتش پیروی کنی و از او طلب بخشش کنی و به خاطر همه چیز شکرگزارش باشی.

آیا فکر می کنی اسلام مناسب جهان امروز است؟ چگونه؟

من عقیده دارم اسلام کاملا مناسب جهان امروز است. امروزه دشمنی و عداوت در جهان بسیار است و خیلی از مردم تصور غلطی از اسلام دارند در حالی که اشکال از ما مسلمانان است که اسلام را درست به تصویر نکشیده ایم. ما باید اسلام را از راه صلح مندانه و با صبر و حوصله به مردم معرفی کنیم.

به نظر تو اسلام برای جهان امروز چه پیشنهادی دارد؟

اسلام خیلی چیزها برای پیشکش کردن به جهان دارد. برای مثال، نیکوکاری خیلی مورد تأکید اسلام است و اینکه انسان نباید برای پول و مادیات حریص باشد. اینکه عشق را با اطرافیان و حتی غریبه ها تقسیم کنی و عزت نفست را نگه داری. اسلام می گوید اعتماد به نفس این نیست که بدنت را به نمایش بگذاری بلکه این است که از آن محافظت کنی. چیزی که زمینه ساز اعتماد به نفس و اخلاقیات خوب است.

موانعی که پس از پذیرفتن اسلام با آنها روبرو شدی چه بودند؟

مشکلاتی از طرف خانواده، دوستان و اطرافیانم و … وجود داشتند. متأسفانه سوء برداشتهایی از اسلام وجود دارد. مثلا اینکه زنان ذلیل و خار هستند و مجبورند هر چه مردان می گویند اجرا کنند. پس عجیب نبود که پدر و مادرم از اسلام آوردن من خوشجال نباشند. ولی آنها می دانستند که من از خیلی وقت پیش شروع به مطالعه درباره اسلام کرده بودم. آنها تصور بدی از اسلام داشتند قسمت بزرگی از آن به خاطر تصویری بود که رسانه ها برای آنها ساخته بودند و البته هم چنین به خاطر رفتارهای بد از مسلمانانی که در نشان دادن دینشان نا موفق بوده اند. متأسفانه، من باید بار رفتار بد آنها را به دوش بکشم. البته پدر و مادرم من را قبول دارند و عاشق من هستند و زمانی که من به خانه آنها می روم، غذایی برایم می پزند که بدون مشکل بتوانم آنرا بخورم. از این نظر به من احترام می گذارند، ولی برای مثال زمانی که من در جایی باید نماز بخوانم، آنها احساس خجالت می کنند.

نکته مثبت این است که آنها درک می کنند که من بسیار کمکشان می کنم و بسیار مراقبشان هستم. بعضی از دوستانم عکس العمل بدی در مقابل مسلمان شدن من داشتند. من دیگر با بعضی از آنها رابطه ندارم. متأسفانه، اما با بعضی از آنها هنوز ارتباط دارم. ولی سعی می کنم خیلی درباره اسلام با آنها بحث نکنم. زیرا زیاد احساس خوبی نمی کنند. در هر حال، آنها گاهی از من سوالهایی می پرسند. پدر و مادرم هم زیاد مشتاق بحث کردن درباره اسلام نیستند. هر زمان که نماز می خوانم، آنها شروع به پرسیدن درباره دین من می کنند و ان شاالله روزی هدایت خواهند شد. این دست خداست… و من تلاش می کنم که با آنها مهربان باشم، تا جایی که می توانم به آنها کمک کنم، به آنها احترام بگذارم و رفتارهای خوبی از خودم نشان بدهم. من فکر می کنم بستگانم فکر می کنند من انسان عجیبی هستم که مسلمان شده ام، ولی هیچ کدام از آنها حتی به این مسئله اشاره هم نکردند.

برایت ایمان به پیامبر اسلام سخت بود؟

برای من زیاد سخت نبود تا به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) ایمان بیاورم. وقتی درباره روش زیبای ایشان در برخورد با مردم که همواره همراه با درک کردن آنها بوده است و همچنین محبت و احترام ایشان نه  تنها  به مردم  بلکه  به حیوانات، با تأمل در این که همیشه منطقی عمل می کرده اند، مطالعه می کنی، باور کردنش سخت نیست.

آیا قبل از تشرف به اسلام، تحقیق هایت درباره ادیان مختلف تو را به سمت دیگری سوق داد؟

بله، من درباره مذهب هندو، بودایی و دین یهود هم مطالعه کردم. من اعتقاد دارم این دانسته ها کمکت می کند تا بهتر بتوانی آنها را با هم مقایسه کنی و فهم کامل تری درباره دین خودت و سایر ادیان پیدا کنی. اگر من، به عنوان یک مسلمان، از دیگران می خواهم تا به من و دینم احترام بگذارند، باید خودم هم همان رفتار را در برابر آنها دداشته باشم.

حال پس از تشرف به اسلام، چه حسی در زندگی ات داری؟

اسلام به من آرامش و دوستی را هدیه کرده است. از اینکه حقیقت را پیدا کرده ام، احساس رضایت دارم…

«رهیافتگان»
  • آزاده بوشهری
۱۷
مرداد


شهید یوسف بردستانی

  • آزاده بوشهری
۱۷
مرداد
  • آزاده بوشهری
۱۷
مرداد


خاطره ای از شهید عبدالکریم افتخارکار:

پس از پایان عملیات کربلای 5 پسر خواهرم که در عملیات حضور داشت، تسویه حساب می کند تا به خانه برگردد. او کریم را در منطقه سالم می بیند، فقط به طور جزیی زخمی شده بود. پسر خواهرم به او می گوید: «کریم، تسویه حساب کن تا برگردیم بوشهر». ولی کریم قبول نمی کند و می گوید: «من هنوز اینجا کار دارم». این خواست خدا بود که او بماند و به افتخار شهادت نائل شود.

یک روز در روستای کره بند در مراسم فاتحه ای بودم. پس از خواندن قرآن کناری نشستم و مشغول قرائت فاتحه شدم. پسر خواهرم آمد و گفت: «دایی، کریم مفقودالاثر شده است». به راحتی گفتم: «هیچ اشکالی ندارد. کریم در راه خدا رفته و کسانی که در راه خدا پا گذارند سعادتمند واقعی هستند».

‏‏کریم تا 6 ‏ماه مفقودالاثر بود. پس از این مدت من و مادرش قصد زیارت امام رضا (علیه السلام) را کردیم. جمعه ای بود، من آن روز به نماز جمعه نرفتم، عصر به مسجد رفتم. یکی از بچه ها بهم گفت: «می دانی که پیکر کریم را آورده اند؟». این در حالی بود که مسئولین، هیچ گونه خبری به ما نداده و ما را از آوردن پیکر شهیدمان مطلع نکرده بودند. کمی ناراحت شدم، زیرا ما در حال سفر بودیم و اگر می رفتیم و این عزیزان را می آوردند، معلوم نبود که مراسم پسر ما چه می شد.

‏روز شنبه ساعت 11 از بنیاد شهید نزد من آمدند. از آنها خواستم که برای بار آخر پسرم را ببینم. سوار آمبولانس شدم. شهادت کریم در سوم بهمن ماه سال 1366 ‏بود و پس از حدود 6 ‏ماه در شهریور ماه، پیکرش به دست ما رسید.

‏وارد بهشت صادق شدم. شهدا را داخل اتاقی گذاشته بودند. وقتی خواستم وارد اتاق شهدا شوم، گفتند: «‏اگر امکان دارد، داخل نشوید». گفتم: «یعنی من پسرم را نبینم». گفتند: «پیکر شهدا مدتها زیر خاک یا روی زمین بوده، شاید این عامل باعث شده که آسیبی به پیکر آنها وارد شده باشد». گفتم: «چرا مانع دیدار من با پسرم می شوید؟ مگر در من حالت غیر عادی و یا گریه و ناله می بینید، من بر خود تسلط دارم و مطمئن باشید که اصلأ ناراحت نخواهم شد».  

‏وارد اتاق شدم و بالای سر پسرم ایستادم. به جان خودش قسم که ذره ای تغییر نکرده بود. هنوز فانوسقه اش دور کمر و پوتین در پایش بود. گویی به خواب شیرینی فرو رفته و به آرامش ابدی دست یافته بود. ‏به طرز شگفت انگیزی بدنش سالم مانده و تنها جراحاتی در ناحیه شکم داشت.

«پدر شهید عبدالکریم افتخارکار»
  • آزاده بوشهری
۱۷
مرداد


خاطرات آزادگان دفاع مقدس:

در اردوگاه رمادیه، نیروهای بعثی محدودیت زیادی برای نماز خواندن قایل می شدند. آن جا نماز خواندن ممنوع بود ولی بچه ها به طور پنهانی شبها و صبحها، در زیر پتو بدون وضو و با تیمم به طور دراز کشیده نماز می خواندند.

شبی از شب ها در اردوگاه، یکی از بچه های بسیجی نشسته بود و نماز شب می خواند که سربازان عراقی متوجه شدند. صبح روز بعد آن قدر او را زدند که نیمی از بدنش از کار افتاد....

«کتاب مقاومت در اسارت»
  • آزاده بوشهری
۱۷
مرداد


عملیات نامنظم فتح 9 در 18 مرداد سال 66 در منطقه عملیاتی خورمال عراق انجام شد. عملیات فتح 9 با هدف اشراف بر راه شهرهای حلبچه، سید صادق و خورمال عراق در منطقه عملیاتی خورمال عراق و در سال 66 انجام شده است.

هدف عملیات «فتح 9» انهدام یگان های دشمن در عمق خاک کردستان عراق بود. این طرح با هدایت و برنامه ریزی قرارگاه عملیاتی و برون مرزی «رمضان» از نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و همکاری معارضان کرد عراقی طی پنج روز در منطقه شهر «خورمال» عراق به انجام رسید. عملیات فتح 9 در شامگاه 18 مرداد ماه 1366 و با رمز «یا رسول الله (صلی الله علیه و آله)» آغاز شد و طی آن مناطق و تاسیساتی بدین شرح آزاد گردیدند:

روستاهای «احمد آوار»، «زلم»، «بلانیه»، «حنورنوازان»، «بانی شر»، «میرپور» و «آموزه».

همچنین نیروهای خود توانستند راه آسفالته سه شهر «سید صادق»، «حلبچه»، «خرمال» را زیر دید و تیررس خود قرار دهند و با انهدام 20 دستگاه خودروی نظامی یک مهمات بزرگ و شماری سلاح نیمه سنگین تعداد 440 نفر از نیروهای دشمن را کشته و زخمی و اسیر نمودند و به مواضع پدافندی خود باز گشتند.


  • آزاده بوشهری
۱۷
مرداد


یک پیرا پزشک انگیسی الاصل ساکن نیوزیلند با تلاش‌های یک دکتر اصفهانی به دین اسلام مشرف شد و سپس یک روحانی قمی از طریق اسکایپ این دو را محرم کرد.

اندرو جان واکر، پیراپزشک انگلیسی الاصل که در نیوزیلند زندگی می‌کند، تحت تاثیر راهنماییهای یک بانوی مسلمان قرار گرفت و در مراسمی با ادای کلمه شهادتین به دین اسلام مشرف شد.

در این مراسم که یکم مرداد ماه با حضور مومنان و نمازگزاران در مسجد امام رضا (علیه السلام) شهر اوکلند برگزار شد، پس از تلاوت آیاتی چند از قرآن مجید، اندرو جان واکر، نام زیبای پیامبر اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) را برای خود برگزید.

این پیراپزشک تازه مسلمان شده، سپس در مراسمی که با صرف شیرینی و صلوات حاضران در مسجد امام رضا (علیه السلام) همراه بود، از طریق اسکایپ با دکتر مینو حسنی اصفهانی، بانوی هدایت کننده وی به اسلام، عقد ازدواج بست. عقد ازدواج اسکایپی محمد (اندرو جان واکر) و دکتر مینو حسنی اصفهانی توسط حجت الاسلام مرتضی رضا زاده خوانده شد و این دو پزشک مسلمان، پیمان زندگی مشترک بستند.

«رهیافتگان»




  • آزاده بوشهری
۱۶
مرداد


شهید محمد خالدی

  • آزاده بوشهری
۱۶
مرداد


شهید عباسعلی شادور

  • آزاده بوشهری
۱۶
مرداد


خاطره ای از شهید عبدالکریم افتخارکار:

حسین پسر بزرگم در ناوچه روی دریا بود و خیلی نگران او بودم. همین طور نشسته بودم و با خودم حرف می زدم و می گفتم که الان ناوچه ها را می زنند و این طور و آن طور می شود. کریم هم در جبهه بود اما زیاد نگران او نبودم. ساعت 3 ‏شب بود که در زدند، به طرف در دویدم. صدا زدم: «حسین، حسین، تویی پسرم». کریم از پشت در گفت: «منم، در را باز کن مادر، مگر حسین هنوز نیامده ؟».

‏در را باز کردم و در آغوش گرفتمش، سر تا پایش خاکی بود. شش روزی نزد ما بود. عکسهایی هم گرفت و به من داد. بعد هم گفت: «می خواهم بروم. دیگر این دنیا برایم هیچ ارزشی ندارد، من دوازده روز پس از شهید بشکوه، زنده هستم». همان طور که گفت، شب دوازدهم نیز شهید شد.

«مادر شهید عبدالکریم افتخارکار»
  • آزاده بوشهری