مردم دیده به هر سو نگرانند هنوز / چشم در راه تو، صاحب نظرانند هنوز
از سراپرده غیبت خبرى باز فرست / که خبر یافتگان، بى خبرانند هنوز
آتشى را بزن آبى به رخ سوختگان / که صدف سوز جهان، بد گهرانند هنوز
پرده بردار که بیگانه نبیند آن روى / غافل از آینه، این بی بصرانند هنوز
رهروان در سفر بادیه، حیران تواند / با تو آن عهد که بستند، بر آنند هنوز
ذرّه ها در طلب طلعت رویت، با مهر / همچنان تاخته چون نو سفرانند هنوز
سحر آموختگانند که با رایت صبح / مشعل افروز شب بی سحرانند هنوز
لاله ها، شعله کش از سینه داغند به دشت / در غمت همدم آتش جگرانند هنوز
طاقت از دست شد اى مردمک دیده دمى / پرده بگشاى که مردم نگرانند هنوز
«مشفق کاشانى»
برای مطالعه «اشعار مهدوی» لطفاً اینجا را کلیک کنید.