شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

سردار جنگهای نامنظم شهید علیرضا ماهینی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۱۵۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

۰۹
شهریور


خاطرات مقام معظم رهبری

در منطقه‌ای که معروف به «دبّ حردان» است، می‌رفتیم برای شناسایی، دب حردان در غرب اهواز واقع شده است. ما این دفعه از طرف شمال می‌خواستیم برویم، از جاده‌ای که می‌رود طرف سوسنگرد، از وسط جاده یک راهی بود آمدیم آن‌ جا و بچه‌ها در آن ‌جا، مواضع خمپاره مستقر کرده بودند و ما هم داشتیم می‌آمدیم برویم طرف دب حردان، شناسایی کنیم ببینیم دشمن کجاهاست، چه جوری است. چون مهم بود، خود دکتر چمران متقبل شده بود که این شناسایی را انجام بدهد، من هم بودم، یک عده هم از بچه‌ها بودند.

  • آزاده بوشهری
۰۸
شهریور


شهید احمد کشتکار



برای مطالعه «وصیتنامه شهدا» لطفاً اینجا را کلیک کنید.



  • آزاده بوشهری
۰۸
شهریور


شهید عبدالعلی میرسنجری


خاطره ای از شهید عبدالعلی میرسنجری

بعد از پیروزی انقلاب عضو فدائیان اسلام شد. وی عـلاوه بر کار و تلاش روزانه، در فدائیان اسلام نیز حضور مفید و مستمری داشت. در اوقات فراغت به ورزش کشتی می پرداخت و با تمام این گرفتاریها و مشغولیات که داشت به مسائل مذهبی و دینی نیز بسیار مقید بود و آن را دنبال می کرد.

  • آزاده بوشهری
۰۸
شهریور


خاطرات دفاع مقدس

راه افتادیم طرف خاک ریزهایشان برای پاکسازی، اسرائیلی ها این خاکریزها را برایشان طراحی کرده بودند. ایستاده بودیم کنار کانال، بچه ها می خواستند توی میدان مین معبر بزنند. یک گلوله ی توپ خورد جلوی گردان، حسین مجروح شد فرستادیمش عقب.

از کانال رد شده بودیم، دیدم با همان وضع پا به پای بچه ها می آید. بهش دستور دادم برگردد، برگشت.

مانده بودیم توی خاکریز عراقی ها، طوفان شدیدی بود، حتی چشم هایمان را هم نمی توانستیم باز کنیم. باز سروکلش پیدا شد، از بیمارستان در رفته بود. کمک کرد بچه ها را جمع کردیم و راه را پیدا کرد. دستهامان را دادیم به هم و برگشتیم.

رفتیم بهداری بخیه های دستش باز شده بود، زخم عفونت کرده بود، رویش پر از خون بود. اشک توی چشمهای دکتر جمع شده بود، پیشانی اش را بوسید و گفت: «شما چه انسانهای عجیبی هستین».

«کتاب کاش ما هم»

 

برای مطالعه «خاطرات دفاع مقدس» لطفاً اینجا را کلیک کنید.
  • آزاده بوشهری
۰۸
شهریور


آمدم تا دل خود را بتکانم، بابا / جای خالی تو را نوحه بخوانم، بابا

تو کجای دل این خاک به خون افتادی / قبله ی سرخ مناجات نهانم، بابا

عهد کردم که دگر بعد تو لب وا نکنم / باز با عشق تو گل کرد دهانم، بابا

مثل آتش که بییفتد به نی زار در باد / شعله ی داغ تو افتاد به جانم، بابا

بوی اگر می شنوی، بوی دل سوخته است / نام تو سوخت دل و چشم و زبانم، بابا

باز هم از تو سرودم که توانم بدهی / شاید آبی بزنی بر هیجانم، بابا

بی تو چون باغ بلا دیده و توفان خورده / غرق دلگیرترین فصل بهارم، بابا

بوی آغوش خدا می دهد این خاک غریب / کربلا هست همین جا، به گمانم، بابا

ای رهاتر ز کبوتر، خط پروازت کو / تا از آن سمت، دلم را بپرانم، بابا

آخرین غمزه و لبخند تو در یادم هست / رفته بر رجعت چشم تو گمانم، بابا

وقت تنگ است و افسوس که باید بروم / تو دعا کن که بر این داغ بمانم، بابا

ترسم این قوم تو را زود فراموش کنند / نگرانم، نگرانم، نگرانم، بابا

«عبدالرضا کوهمال جهرمی»

 

برای مطالعه «اشعار شهادت» لطفاً اینجا را کلیک کنید.
  • آزاده بوشهری
۰۸
شهریور


حضرت امام (ره) همواره و از ابتدای شکل گیری مبارزات خویش به صورت صریح و قاطع بر لزوم رعایت صحیح آموزه ها، ارزشها و موازین اسلامی تاکید داشتند. به عنوان نمونه در مورد حجاب بر خلاف آنچه که ادعا شده ایشان در فرانسه به آزادی حجاب در جمهوری اسلامی، اشاره کرده اند، مروری بر بیانات و مصاحبه هایی که در آن مقطع زمانی انجام گردیده نشانگر این موضوع است.

پاسخ محکم امام به زن خبرنگار در فرانسه ۳ بهمن ۱۳۵۷(نوفل لوشاتو)

خبرنگار زن: «چون مرا به عنوان یک زن پذیرفته اید، این نشان دهنده این است که نهضت ما یک نهضت مترقی است، اگر چه دیگران سعی کردند نشان دهند که عقب مانده است. فکر می کنید به نظر شما آیا زنان ما باید حتماً حجاب داشته باشند؟ مثلاً چیزی روی سر داشته باشند یا نه؟».

حضرت امام (ره): «اینکه من شما را پذیرفته ام، من شما را نپذیرفته ام، شما آمده اید اینجا و من نمی دانستم که شما می خواهید بیایید اینجا و این هم دلیل بر این نیست که اسلام مترقی است به مجرد اینکه شما آمدید اینجا، اسلام مترقی است. مترقی هم به این معنی نیست که بعضی زنها یا مردهای ما خیال کرده اند. ترقی به کمالات انسانی و نفسانی است و با اثر بودن افراد در ملت و مملکت است نه اینکه سینما بروند و دانس بروند و اینها ترقیاتی است که برای شما درست کرده اند و شما را به عقب رانده اند و باید بعداً جبران بکنیم. شما آزادید در کارهای صحیح. در دانشگاه بروید و هر کاری که صحیح است بکنید و همه ملت در این زمینه ها آزادند. اما اگر کاری خلاف عفّت بکنند و یا مضر به حال ملت (خلاف ملیت) بکنند، جلوگیر می شود و این دلیل بر ترقی اسلام است». (صحیفه امام، جلد ۵، صفحه ۵۲۰-۵۲۱)

مصاحبه با امام ، ۷ بهمن ۱۳۵۷

خبرنگار فرانسوی: «برخى از رسوم اسلامى مانند حجاب اجبارى رها شده است. آیا در جمهورى اسلامى از نو اجبارى خواهد شد؟».

امام خمینی: «حجاب به معناى متداول میان ما، که اسمش حجاب اسلامى است، با آزادى مخالفتى ندارد. اسلام با آنچه خلاف عفت است مخالفت دارد و ما آنان را دعوت مى‏کنیم که به حجاب اسلامى روآورند و زنان شجاع ما دیگر از بلاهایى که غرب به عنوان تمدن به سرشان آورده است به ستوه آمده‏ اند و به اسلام پناهنده شده ‏اند». (صحیفه امام، ج۵، ص۵۴۱)

بنابراین نه تنها حضرت امام (ره) وعده به آزادی حجاب نداده اند بلکه از بی حجابی به عنوان موضوعی که مخالف عفت جامعه اسلامی است، نامبرده و بر لزوم تلاش نظام اسلامی برای اصلاح این معضل تصریح می نماید.

همچنین و بالاتر از این در خاطره یکی از همراهان امام راحل در «نوفل لوشاتو» می‌خوانیم: «در مورد حجاب هم وقتی از فرانسه آمدم، هنوز با مانتو و شلوار و مقنعه بودم. یک بار در مهران، پایم صدمه دید و من با عصا و با همان مانتو و شلوار خدمت امام رفتم تا گزارش بدهم. امام فرمودند: «اگر چادر ندارید، بگویم احمد برایتان بخرد». عرض کردم: «نه حاج آقا، چون به کوه می‌رفتم و اسلحه روی دوشم بود و فشنگ به کمرم و قمقمه به پهلویم و گاهی هم باید سه‌ پایه تیربار را روی دوش می‌گرفتم، چادر سر کردن برایم دشوار بود». فرمودند: «چادر برای زن بهتر است». من از آن روز چادر سر کردم.(مصاحبه با طاهره حدیده چی)

«با حجاب»

 

برای مطالعه «حجاب» لطفاً اینجا را کلیک کنید.


  • آزاده بوشهری
۰۷
شهریور
  • آزاده بوشهری
۰۷
شهریور


شهید حسینقلی کامکاری



برای مطالعه «وصیتنامه شهدا» لطفاً اینجا را کلیک کنید.


  • آزاده بوشهری
۰۷
شهریور


شهید عبدالعلی میرسنجری


خاطره ای از شهید عبدالعلی میرسنجری

بچه ی آرام و ساکتی بود. از گشتی گیران خوب بوشهر بود و عبدی صدایش می کردیم. بعد از شهادت برادرش ناصر، دچار تحولی عجیب شد.

یادم می آید که یک روز در بسیج درس مبارزه با مواد مخدر داشتیم. عبدی در حالی که کوله پشتی ناصر را همراه داشت، داخل شد. به او گفتم: « عبدی چه خبر؟». خیلی با اراده و مصمم بود. گفت: «می خواهم به جبهه بروم و ادامه دهند راه ناصر باشم» و براستی که همین گونه هم شد. چرا که در اولین اعزامش به جبهه در عملیات فتح المبین به فیض رفیع شهادت نایل آمد.

راوی: «همرزم شهید عبدالعلی میرسنجری»

 

برای مطالعه «خاطرات همرزمان شهدا» لطفاً اینجا را کلیک کنید.



  • آزاده بوشهری
۰۷
شهریور


خاطرات خلبانان دفاع مقدس

اول مرداد ماه 1362 در کابین عقب سروان شهرام رستمی از پایگاه هوایی شیراز به منظور گشت زنی و پوشش هوایی منطقه بندر ماهشهر بلند شدیم. تقریبا حوالی کازرون افسر کنترلر رادار بوشهر با هیجان اعلام کرد یک فروند هواپیمای بلند پرواز میگ – 25 در ارتفاع 75000 پا و سرعت 2/5 برابر صوت در حال پرواز به سمت تهران است.

  • آزاده بوشهری