شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

سردار جنگهای نامنظم شهید علیرضا ماهینی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
۲۹
مرداد


شهید محسن حججی از جمله شهدایی هست که دایره تاثیرگذاری آن از شهر و کشورش فراتر رفته، نامه ارسلان علی حیدر جوان پاکستانی یکی از هزاران نفریست که تحت تاثیر این شهید بزرگوار قرار گرفته است.

  • آزاده بوشهری
۲۸
مرداد


شهید غلامرضا عالی حسینی


برای مطالعه «وصیت نامه شهیدان» لطفاً اینجا را کلیک کنید.

  • آزاده بوشهری
۲۸
مرداد


شهید رضاعلی (خداخواست) شکریان


شهید رضاعلی (خداخواست) شکریان در سال 1335 در بوشهر به دنیا آمد. مدرسه را تا کلاس چهارم دبیرستان ادامه داد، ولی با توجه به مشکلات خانوادگی که برایش پیش آمد تحصیل را رها کرد و از طریق اداره کاریابی آن زمان، در رشته برق آموزش دید و پس از پایان آموزش، مشغول کارهای سیم کشی ساختمان شد و از این طریق هزینه خانواده را تامین می کرد.

‏ایشان قبل از فراگیر شدن انقلاب، نوارها و اعلامیه های حضرت امام خمینی (ره)  را مخفیانه تکثیر می نمود و به دیگران می داد. عکس امام را در ابعاد مختلف چاپ کرده و در سطع شهر توزیع می کرد. وی در تظاهرات خیابانی و درگیری با عوامل رژیم ستمشاهی، از افراد شاخص و مؤثر بود.

‏پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز برای پاسداری از انقلاب، جزء اولین کسانی بوده که گروه ضربت و کمیته های محل را در بوشهر تشکیل دادند. وی از افراد مؤثر و شاخص در مبارزه با گروهکها، بویژه منافقین محسوب می شد و در این زمینه تلاشهای قابل توجهی از خود نشان داده است.

‏‏با شروع جنگ تحمیلی عزم خود را برای رفتن به جبهه جزم می کند و هنگام رفتن به مادرش می گوید: «وقتی مارش عملیات را شنیدی پرچم سبزی بر سر در خانه نصب کن». او در دوم فروردین ماه سال 1361 برای همیشه در منطقه شوش از این دنیای خاکی پرواز و به یاران سفر کرده خود پیوست. روحش شاد

برای مطالعه «زندگینامه شهدا» لطفاً اینجا را کلیک کنید.


  • آزاده بوشهری
۲۸
مرداد


خاطرات پزشکان در دوران دفاع مقدس

آن موقع ما در بیمارستان الزهرا اقامت داشتیم. در یکی از حملات، یکی از سربازان که در اثر اصابت ترکش خمپاره به شکمش به بیمارستان اعزام شده بود، خون ریزی بسیار شدیدی کرده بود. ترکش به پهلویش خورده بود و بعد از عبور از کیسه صفرا، کلدوک و پورتاهپاتیس (ورید باب) را هم قطع کرده بود.

خون ریزی خیلی زیاد بود و من به اتفاق یک دستیار او را عمل می کردم. کلاپی گذاشتم روی وریده، وریدها خون ریزیشان بند آمده بود و سپس شروع کردم و به ترمیم تک تک اعضاء قطع شده که متوجه خون ریزی بسیار زیاد بیمار شدم. ادامه عمل، تحت چنین شرایطی خطرناک و مرگ آور است.

دقیقاً یادم هست که جمعاً 56 واحد خون و سرم به او دادیم که 36 واحدش خون بود. مریض از همه جایش خون ریزی کرده بود، چون انسداد انعقادی می داد.

در مسیر (این را همکارانمان به خوبی می دانند) ترانفوزیسیون می شود. چون ما در بیمارستان ام اف پی نداشتیم و من به خون تازه که در آن مواد انعقادی وجود داشته باشد نیاز داشتم تا بتوانم عملم را انجام بدهم، فداکاری سربازها برایم جالب بود که همگی برای خون دادن توی صف ایستاده بودند و من واقعاً اشک می ریختم و کار می کردم.

چون خون این ها واقعاً لازم بود و علی رغم این که خودشان به این خون ها برای ادامه نبرد احتیاج داشتند، ولی می آمدند و خون می دادند و من آخرین بخیه ها را می زدم، با ادامه عمل، خون ریزی قطع شد و او خوشبختانه خوب شد و چندی بعد مرخص شد.

«کتاب همپای مردان خطر»

 

برای مطالعه «خاطرات پزشکان» لطفاً اینجا را کلیک کنید.
  • آزاده بوشهری
۲۸
مرداد


ای قطره های باران، در چشم می گساران / از عاشقان بپرسید، حال و هوای یاران

از کاروان به جا ماند، چند یار به یادگاری / پرسید زیادگاران، داستان سربداران

مستان همه برفتند، از این قفس برستند / بال سفر گشودند، آن خیل بیقراران

آدرس باغ گل را ، از باغبان بپرسید / جاوید نام عشاق، ماند به یادگاران

از شهر خون و آتش، بُستان و کوچه هایش / پرسید راه و رسم، مردان روزگاران

از لاله های گلگون، از دشت های مجنون / پرسید وصفِ حال، آن خیل نامداران

نام و نشان بگیرید، از خیل بی نشانان / از نام های گمنام، از چشم به راهداران

روزی زحق فراخواند، بهر دفاع ز میهن / آحاد عاشقان را، آن پیر در جماران

با بانگ عشق بپا خواست، هر کس وطن رها خواست / از چکمه های ظلم و از بند دیوسانان

امروز به شانه ما، باریست گران بر جا / تا در جهاد دیگر، با دست خود بسازیم، آباد خاک ایران

«امین بهاری زاده»

 

برای مطالعه اشعار شهادت لطفاً اینجا را کلیک کنید.


  • آزاده بوشهری
۲۸
مرداد


تشرف تازه مسلمانان به حرم امام رضا (علیه السلام)

امام رضا (علیه السلام) را به‌ عنوان امام مهربان می‌شناسد. هر بار که از آن حضرت یاد می‌کند از مهربانی‌هایش می‌گوید. محمد عرب جوانی است که در خانواده مسلمان به دنیا آمد اما سال‌ها زندگی در ایالات متحده آمریکا و در میان مردمی که یادی از خدا در گفتار و کردارشان نبود، موجب شد که او هم فاصله زیادی از دین اسلام بگیرد و هیچ آموزه‌ای از اسلام دریافت نکند.

  • آزاده بوشهری
۲۷
مرداد


شهید محمدعلی ظهرابی

  • آزاده بوشهری
۲۷
مرداد


شهید مجید بشکوه و شهید حسین حمایتی


خدمت برادر عزیز و ارجمندم حسین حمایتی

سلام علیکم

با درود بر مهدی (عج) منجی انسانهای در بند و نجات دهنده مظلومین، محرومین و آزاد کننده ملل فقیر و مستضعف و یاری دهنده تمامی ایثارگران و همه کسانی که در راه خدا جهاد می کنند و با سلام بر امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و بنیانگذار جمهوری اسلامی و بنیان برکن ظلم و بر قرار کننده اسلام راستین در ایران.

  • آزاده بوشهری
۲۷
مرداد


خاطرات آزادگان دفاع مقدس

در اوقات فراغت، بچه ها درس های عربی مثل «شرح ابن عقیل» و «جامع الدروس» و کتابهای اصول فقه و دیگر کتابها را که در دسترس بود مطالعه می کردند. زبان های فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی، عربی فصیح و عربی محلی بین بچه ها تدریس می شد.

کلاسهای دبیرستان و راهنمایی و دوران ابتدایی به حالت نهضت سواد آموزی در اردوگاه بر پا می شد. بچه ها پیشرفت خیلی خوبی داشتند.

خیلی از بچه ها وقتی اسیر شدند بی سواد بودند ولی پس از اسارت مدرک پنجم یا سیکل را گرفتند. این باعث خشنودی بود که این گونه افراد با دست پر از اسارت به وطن باز می گشتند.

راوی: «محمدعلی ملایی اردستانی (موصل 4)»
  • آزاده بوشهری
۲۷
مرداد


مدینه، مکه، نجف، کاظمین، کرب ‌و ‌بلایی / عزیز مصر ولایت، ولی عصر، کجایی

صفا و مروه و حجر و حطیم و کعبه و زمزم / تمام دیده به ره دوختند تا تو بیایی

گهی به سامره گاهی کنار مسجد کوفه / گهی برای زیارت کنار قبر رضایی

بیا که پرچم خون خداست چشم ‌به ‌راهت / بیا که منتقم خون سیدالشهدایی

خدا کند به حرم با دو چشم خویش ببینم / که بین حجر و حجر رخ به حاجیان بنمایی

رسد ندای انا المهدی‌ات ز کعبه به عالم / از این ندا همه را جان دهی و دل بربایی

سپاه بدر و سپاه تو هم عدد بود آری / تو در مقام و جلال و شرف، رسول خدایی

ز چشم خود گله دارم نه از تو ای گل نرگس / که با منی همه جا و نبینمت به کجایی

پیمبر است به شهر مدینه چشم‌ به ‌راهت / که اشک ریزی و بر انتقام فاطمه آیی

دعای شیعه همین ذکر میثم است که گوید / عزیز فاطمه، مولا، بیا تو صاحب مایی

«سازگار»


  • آزاده بوشهری