شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

سردار جنگهای نامنظم شهید علیرضا ماهینی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
۳۱
مرداد


حدود ۷ میلیون مسلمان در آمریکا زندگی می‌کنند و بنا بر گزارش گروه سیاست خارجی، اسلام دومین دین بزرگ و پر سرعت‌ترین دین در حال رشد در جهان است. انجمن مستندات اطلاعات دینی آمریکا نیز از حضور حدود ۴ هزار مسلمان در ایالت می‌سی‌سی‌پی خبر می‌دهد. یکی از مسلمانان می‌سی‌سی‌پی «آوریل فولر» است، دختری که مسیحی بوده و پس از تشرف به اسلام، آرامشی خاص را در این دین می‌بیند.

  • آزاده بوشهری
۳۰
مرداد


شهدای گمنام

  • آزاده بوشهری
۳۰
مرداد


شهید خداکرم فرامرزی


برای مطالعه «وصیتنامه شهدا» لطفاً اینجا را کلیک کنید.


  • آزاده بوشهری
۳۰
مرداد


شهید رضاعلی (خداخواست) شکریان


خاطره ای از شهید رضاعلی (خداخواست) شکریان

با خداخواست در راهنمایی و رانندگی ثبت نام کردیم و گواهینامه گرفتیم و پس از مدتی در تعلیمات رانندگی شروع به کار کردیم. آن موقع روزی ۱۵ تومان به ما می دادند. البته مزد اصلی ما ۲۰ تومان بود ولی 5 تومان آن را بخاطر ماشین و نصب تابلو کم می کردند. من و خداخواست حدود سه سال در تعلیمات رانندگی به عنوان مربی کار کردیم تا اینکه سال ۱۳۵۹ از راه رسید و حرکتهای انقلاب در بوشهر با تظاهرات پی در پی مردم، سرعت بیشتری به خود گرفت.

  • آزاده بوشهری
۳۰
مرداد


خاطرات دفاع مقدس

معمولاً در خط کانال هایی برای تردد نیروها حفر می شد. آن روز بعد از یک درگیری طاقت فرسا در هنگام عبور از داخل کانال متوجه شدم که یکی از برادران رزمنده سرش را بین دو زانو گذاشته بود.

به نظرم خواب آمد. دستی به روی شانه اش زدم و چند مرتبه گفتم: «برادر بلند شو، این جا جای خواب نیست». جوابی نداد، فکر کردم او باید چه قدر خسته شده باشد که صدای من را متوجه نمی شود.

خواستم او را به پشت برگردانم تا راحت تر بخوابد. وقتی سرش را بلند کردم ناگهان خون پر فشاری از ناحیه گلویش به بیرون پاشید. گلوله دقیقاً به گلویش اصابت کرده بود. چشم هایش نیمه باز بود و به من نگاه می کرد. او هنوز داشت جان می داد. آخرین صدای نفس کشیدنش را شنیدم. از ترس چند قدم به عقب برداشتم، او پیش خدا رفت اما هنوز صدای آخرین نفس کشیدنش در ذهنم باقی مانده است.

«کتاب سفر عشق»

 

برای مطالعه خاطرات «دفاع مقدس» لطفاً اینجا را کلیک کنید. 


  • آزاده بوشهری
۳۰
مرداد


همه ما آرزو داریم جامعه ای عفیف و عاری از هر گونه بی حیایی داشته باشیم. اما جالب اینجاست که اکثریت قریب به اتفاق مردم، تنها راه ایجاد چنین حالتی را حفظ حجاب توسط زنان دانسته و حجاب را تولید کننده انحصاری عفاف می دانیم. غافل از آن که حجاب که قرار است محافظ عفاف باشد خود نیاز به محافظت و نگهداری دارد و اگر پشتوانه های حجاب تولید نشوند و در جامعه وجود نداشته باشند، دیگر حجابی نخواهد بود که بتواند سطح عفاف را در جامعه گسترش دهد.

  • آزاده بوشهری
۲۹
مرداد


شهید محمدصادق غریبی

  • آزاده بوشهری
۲۹
مرداد


شهید رضاعلی (خداخواست) شکریان


خاطره ای از شهید رضاعلی (خداخواست) شکریان

من و خداخواست، کلاس چهارم ابتدایی بودیم. در پایان سال تحصیلی، کارنامه دانش آموزان را تحویل می دادند و هر کسی باید برای اطلاع از نمراتش به مدرسه می رفت. همان موقع، خداخواست به علت ناراحتی پا عصا به دست بود و به تنهایی نمی توانست به مدرسه برود.

  • آزاده بوشهری
۲۹
مرداد


خاطرات خلبانان دفاع مقدس:

نیروی دریایی آمریکا در زمان جنگ در خلیج فارس مستقر بود و برای پروازهای عادی و گشت زنی روزانه ما مشکلاتی پیش می آورد. در چندین مورد به خلبانهای ما اخطار می داد که مثلاً از فلان منطقه جلوتر نرویم و یا به ناوهای آنها نزدیک نشویم.

سال 1366 یا 1367 بود. یک روز پرواز آموزشی انجام می دادیم. من لیدر چهار فروند هواپیمای اف 4 بودم. ماجرا از این قرار بود که بعد از بلند شدن از پایگاه بوشهر گردش به چپ می کردیم. روی آب می رفتیم تا رأس مطاف و از آن جا به طرف کاکی در دشتی و نهایت بر می گشتیم به میدان تیر احمدی (شهید ارزاقی) و تیراندازی آموزشی می کردیم و به پایگاه خودمان برمی گشتیم.

من بلند شدم، فاصله ام با خشکی 8 مایل بود. یک دفعه یک ناو آمریکایی به زبان انگلیسی به من اخطار داد: «هواپیمای ناشناس که در سمت فلان پرواز می کنی، پرواز چهار فروند اف 4 ارتفاع زیر 50 پا، خودت را معرفی کن و بگو هدفت چیست؟». به انگلیسی گفتم: «من هواپیمای شکاری ایرانیم، مستقیماً زیر نظر رادار و در کشورم پرواز می کنم و پروازم آموزشی است».

با گستاخی گفت: «تا پنج مایل دیگر گردش به چپ کن». خیلی به من برخورد. غرورم را جریحه دار کرد. ناو کشور بیگانه در مملکت خودم به من دستور می داد. عصبانی شدم. اگر به آمریکاییها  «یانکی» بگویی به آنها توهین کرده ای.

گفتم: «خفه شو یانکی، گم شو برو خانه ات. من در مملکت خودم پرواز می کنم و تا هر کجا هم دلم بخواهد ادامه می دهم». ناو آمریکایی دیگر یک کلمه هم صحبت نکرد. تا نزدیکی بندر دیر رفتم و برگشتم، خبری نشد، آمدم و نشستم.

راوی: «منوچهر شیرآقایی»

 

برای مطالعه «خاطرات خلبانان» لطفاً اینجا را کلیک کنید.


  • آزاده بوشهری
۲۹
مرداد


ای کاش در دل ذره ای شور و نوا بود / احوال ما با حالت نی ها، هم صدا بود

ای کاش شور جنگ در ما کم نمی شد / این نامرادی شیوه مردم نمی شد

ای کاش رنگ شهر بازی ام نمی داد / در جبهه یا زهرا مرا بر باد می داد

امشب دل از یاد شهیدان تنگ دارم / حال و هوای لحظه های جنگ دارم

فرسنگها دورم ز وادی محبت / با یک دل خسته زنیش سنگ تهمت

مسموم شد ساقی و پیمانه شکسته / از بخت بد، درب شهادت گشته بسته

من ماندم و متن وصیت نامه پیر جماران / من ماندم و شرمندگی از روی یاران

من ماندم و شیطان و نفس و جنگهایش / من ماندم و شهر و گناه و رنگهایش

از زرق و برق شهر خود نیرنگ خوردم / آن معنویتهای جنگ از یاد بردم

خود را به انواع گنه آلوده کردم / در راه ناحق کوششی بیهوده کردم

از دفتر دل نام الله پاک کردم / دل را به زیر کوه عصیان خاک کردم

اکنون پشیمان آمدم با این / یا رب نظر کن جرم و عصیانم ببخشا

«شهید سید مجتبی علمدار»

 

برای مطالعه «اشعار شهادت» لطفاً اینجا را کیک کنید.

  • آزاده بوشهری