شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

سردار جنگهای نامنظم شهید علیرضا ماهینی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۱۵۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

۱۶
شهریور


شهید ناصر میرسنجری


در یکی از عملیاتها که نیروها می خواستند سدی را بشکنند، ناصر نیز جزء آنها بود و با آن گروه رفت. این گروه ده نفره، شب قبل از حمله  جلو رفته بود و همه مینها را خنثی نموده و موانع را بر طرف کرده بودند. ‏

ناصر تعریف می کرد: «در پشت سد، سه ساعت اسلحه هامون در آب بود. آنجا نگهبان عراقی به ما هشدار می داد و تهدید می کرد. به زبان عربی با او حرف زدم و سرش را گرم کردم. آن قدر او را به خود مشغول کردم تا بالاخره فرصتی پیش آمد و او را از بین بردم. در همین لحظه گشت عراقیها آمد. فوری اسلحه را از آب برداشتم تا متوجه من نشود. بسم الله گفتم و هدف گرفتم و با تعجب فراوان دیدم که با اینکه اسلحه ام در آب بود، شلیک کرد و یکی از گشتی ها کشته و دیگری زخمی شد و فرار کرد».

راوی: «همرزم شهید ناصر میرسنجری»

 

برای مطالعه «خاطرات همرزمان شهدا» لطفاً اینجا را کلیک کنید.



  • آزاده بوشهری
۱۶
شهریور


خاطرات پزشکان دوران دفاع مقدس

جوانی حدود 24 ساله لاغر اندامی آورده بودند که بر خلاف مورد قبلی که جوان تنومند و رشیدی بود، کشیده اندام و لاغر بود که او را به اورژانس ما آورده بودند.

او نیز تحت اصابت گلوله توپ یا تانک قرار گرفته بود. دست و پایش کاملاً سالم بود، سر و صورتش کاملاً سالم بود، سینه اش کاملاً سالم بود.

فقط تنها مشکلی که پیدا کرده بود این بود که از ناحیه توراکس تا لگن، فقط پوست جلوی شکمش سالم باقی مانده بود و پشت و ستون فقرات و آئورت و رودهایش را ترکش برده بود و شما حساب کنید که او آدمی بود که دست، پا، صورت و پوست جلوی بدن را داشت ولی پشت این پوست دیگر هیچ چیز نداشت و لگن، سینه و شکم به واسطه یه پوست به هم چسبیده بود. این دو مورد چیزهای عجیب و دردآوری بود، برایم یادآوری آنها کشنده و زجرآور است.

«کتاب پرسه در دیار غریب»

 

برای مطالعه «خاطرات پزشکان» لطفاً اینجا را کلیک کنید.
  • آزاده بوشهری
۱۶
شهریور


گوشها باز که امروز هزاران خبر است / خبری خوبتر از خوبتر از خوبتر است

صف ببندید که هنگام نماز روح است / در گشایید که جبریل امین پشت در است

همگی عید بگیرید که عید آمده است / ایـن همان عید خدای احد دادگر است

سـورۀ مائده خوانید که صد مائده نور / از خـدا در دل هــر آیـۀ آن مستتر است

هـر طرف مـی‌نگرم قافله در قافله دل / هر دلی بال ‌زنان سوی علی رهسپر است

این همان عید غدیر است که در خم غدیر / گوشهـا یکسر بـر خطبـۀ پیغامبـر است

خطبۀ ختم رسل حکم خدا مدح علی است / خطبه‌ای که سندش مستند و معتبـر است

ایها الناس هـر آنکـس کـه منم مولایش / ایـن علی او را تـا روز جـزا راهبـر است

این علی بعـد نبی رهبر و مولای شماست / این علی منجی یک خلق به موج خطر است

این علـی وجـه خدا چشـم خدا گوش خدا / این علی دست خدا بازوی فتـح و ظفر است

من همـان شهـر علومم همه باشید گواه / که علـی تـا ابدالدهـر بـر این شهر، در است

این امـام است امـام است امـام اسـت امـام / که امامت به وجودش همه ‌جا مفتخر است

چشم بی‌ نور علی تا صف محشر کـور است / دین بی مهر علی پیکر بی ‌دست و سر است

شرر نار همان بغض علی بـغض علـی است / مهـر او پیشِ روی آتـش دوزخ سپـر است

بــه تمـام بشـر اعـلام کنـد ختـم رسل / که علـی بـن ابیطالـب خیــرالبشر است

خصـم او را پسـر مادر خـود باید خواند / غیر از این چاره نداریم که او بی ‌پدر است

بی ‌نمازی اسـت اگـر بی ‌علی آرید نماز / این نمازی که اجرش همه نار سقر است

مهر پروندۀ اعمال شما مهـر علی است / بی‌ علی طاعت کونیـن زیان و ضرر است

گر دو صد کوه طلا در ره معبـود دهید / بی تـولّای علـی جملـه هبا و هدر است

هر که شد خصم علی خصم نبی خصم خداست / در حقیقـت ز زنــازاده زنازاده‌تــر است

دشمن آل محمّـد چـو بــه محشـر آید / آتش خشم خدا از نفسش شعله‌ور است

به سر دوش رسول و به کف پای علی / بنویسیـد علـی بـت شکـن بی‌تبر است

بـی‌ ولایش نفسی گر بزند جبـراییل / کمتر از مرغ زمین خوردۀ بی ‌بال و پر است

جنـت از مهـر محبّـان علـی شاخـۀ گـل / دوزخ از بغض غلامان علی یک شـرر است

بــی تولّای علـی نیـست رسـالت کامـل / ثمــر بــاغ نبــوّت همه از این شجر است

نخل‌هــا جمله گواهـند خدا مـی‌داند / که علی تشنه، ولی تشنۀ اشک سحر است

سجده بی ‌مهر علی سجده به بت باشد و بس / روزه با بغـض علی نیـز گناه دگر است

جنّت و کوی علی هست چو یک قطعه زمین / کوثـر و مهر علی قصۀ شیـر و شکـر است

صورت حق و علی صورت غیب است و شهود / طلعت احمد و او سـورۀ شمس و قمـر است

میثم این فخر تو را بس که از این مزرع عمر / نخـل سرسبـز تـو را بـار ولایـت ثمر است

«سازگار»


  • آزاده بوشهری
۱۶
شهریور


باید مشخص شود که غدیر در مسیر چه مناطقى قرار دارد و اهالى چه مناطق و چه شهرهایى در غدیر حضور داشته‌اند، درباره این که غدیر در چه فاصله‌اى از مکه و در کدام سمت از این شهر واقع شده است، در منابع تاریخى بیشتر فاصله غدیر تا جُحفه گزارش شده است. به عبارتى از آن ‌جا که جحفه مکان شناخته شده‌اى بوده، سعى شده است تا غدیر با جحفه شناسانده شود...

  • آزاده بوشهری
۱۵
شهریور
  • آزاده بوشهری
۱۵
شهریور


شهید جلال محمدی باغملایی

  • آزاده بوشهری
۱۵
شهریور


شهید ناصر میرسنجری


یادم می آید که در خرداد ماه سال 1360 تیری به دست راستش اصابت کرد و دستش شکست و حدود 3 ماه تحت مداوا بود. پس از طی شدن این دوران درمان، دوباره سریع به جبهه برگشت و دو ماه در منطقه عملیاتی بود که به فیض شهادت نائل شد.

ناصر در این مدت در جبهه های دشت آزادگان و اهواز و مناطق عملیاتی حضور داشت. د‏ر جاده تدارکاتی خرمشهر، ناصر و همرزمانش مأموریت داشتند که در حمله به تپه های الله اکبر، تکی به جبهه فرضیه بزنند.

ناصر دیده بان گروه ‏بود ‏و د‏ر جلو بقیه قرار داشت. فرمان پیشروی یا عقب نشینی نیز با خود او بود. با توجه به شایستگی های فراوانی که در وجود ‏او بود، شهید علیرضا ماهینی اختیار تام را در آن گروه به ناصر داده بود. ایشان با توجه به شجاعت و دلاوری که داشت، همراه با نیروهایش تا نزدیکی های دشمن پیش رفته بود. ‏

راوی: «همرزم شهید ناصر میرسنجری»

 

برای مطالعه «خاطرات همرزمان شهدا» لطفاً اینجا را کلیک کنید.



  • آزاده بوشهری
۱۵
شهریور


خاطرات دفاع مقدس

در عملیات کربلای 5 به همراه چند نفر از برادران رزمنده تصمیم گرفتیم در نخلستان دوعیجی یک آتشبار راه بیندازیم. فاصله ما با دشمن در منطقه مورد نظر فقط 300 متر بود.

قبل از رفتن آقایاری از من خواست تا همراه من باشد. آن روز پس از نصب آتشبار با آقایاری به سنگر رفتیم که ناگهان یک گلوله 107 میلی متری به سقف سنگر اصابت نمود و بر اثر افتادن الوار سنگین سقف بر روی آقایاری او به آسمان پیوست.

من به سختی مجروح شده بودم، اما در آن شرایط دیدن چهره بی جان یاری در مقابلم تمام توان مرا کاسته بود.

«کتاب سفر عشق»

 

برای مطالعه «خاطرات دفاع مقدس» لطفاً اینجا را کلیک کنید.
  • آزاده بوشهری
۱۵
شهریور


پیمبر کز خلایق برترین  بود / بدانستی که حج  آخرین بود

چو در خاک غدیر خم رسیدند /  بکردند صبر تا مردم رسیدند

تمام حاجیان را جمع کردند /  سخن های فصیحش سمع کردند

سپس دست علی بالای سر کرد / وصیت کرد و گفتارش اثر کرد

که هر کس را که  من مولای اویم / ز بعد خود علی مولاش گویم

که هر کس دست من بالای او هست / ز بعد من علی مولای او هست

وصی باشد برایم هم برادر / ولی بهر شما مولا و رهبر

ز گفتار نبی طاعت نمودند / تمام حاضران بیعت نمـودند

چو  پیغمبر برفت از دار دنیا /  دل مولا شکست از کار دنیا

ولی انداخت رسم بی وفایی / میان امت و مولا جدایی

ضمان و بیعت خود را شکستند / ز قدرت دست او کامل ببستند

خلافت را ز دست او  ستاندند / شتر در خانه ای  دیگر نشاندند

ز دست او حکومت را گرفتند / همه زین ماجرا اندر شگفتند

علی کز علم و حکمت هیبتی داشت / خلافت کی به نزدش قیمتی داشت

خلافت را به  نزدش قیمتی نیست / به قدر لنگه کفش کهنه ای نیست

تمام همّ و غمّش بهر دین  بود / که  دستورات قرآن کی چنین بود

سکوتش بهر حفظ دین اسلام / که تا شاید بماند شیعه را نام

چنانکه خاری اندر چشم او بود / و یا یک استخوانش در گلو بود

سکوت از شیرغران بس عجیب است / چرا، چون بین یارانش غریب است

بگفتا صبر کردم بهر دینم  / که  پیغمبر بفرمودی چنینم

«شاعر ناشناس»


  • آزاده بوشهری
۱۵
شهریور


در مورد تاریخ غدیر، بیشتر منابع روایی این رویداد بزرگ را در هیجدهم ذیحجه سال دهم هجرت دانسته‌اند و بسیارى از منابع شیعی و اهل ‏سنت، وقوف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را در عرفه سال دهم، روز جمعه گزارش کرده‌اند و بر این اساس، روز غدیر که نُه روز پس از عرفه و هجدهم ذیحجه است، یکشنبه خواهد بود. در میان مورّخان، ابن ‌کثیر به این نکته اشاره کرده است....

  • آزاده بوشهری