خاطرات سردار شهید علیرضا ماهینی (قسمت دوازدهم)
در بیست و نهم آبان ماه سال 1360 با علیرضا در دهلاویه حضور داشتیم. قرار بود برای عملیات فتح بستان که بعدها طریق القدس نامیده شد، از دهلاویه عملیاتی صورت گیرد....
خاطرات خلبانان دفاع مقدس
روزهای آخر فروردین ماه 1367 بود، من جزء خلبانان مأمور در قرارگاه رعد واقع در پایگاه امیدیه بودم. نیروهای ایرانی مستقر در منطقه فاو دستور عقب نشینی و خروج از فاو را دریافت کرده و در حال عقب نشینی بودند....
منای عشق را حال و هوای دیگر است امشب
شب عاشورا یا غوغای روز محشر است امشب
کنار یکدگر جمعند هفتادو دو قربانی
سخن از بذل جان و صحبت از ترک سر است امشب
برادر را مباد از خواب بیدارش کنی زینب
که او را سر به روی دامن پیغمبر است امشب
زجا خیز و سپند دل به مجمر دود کن لیلا
که بر پا صوت قرآن علیِ اکبر است امشب
زنان هاشمی آن سو روید از دور گهواره
شب شب زنده دارّی علّی اصغر است امشب
گمانم بوی عطر فاطمه پیچیده در صحرا
که زینب تا سحر در ذکر مادر مادر است امشب
غزالان حریم آل طاها، العطش کمتر
خدا داند که سقّا از شما تشنه تر است امشب
اذان گوئید بر گلدسته های عشق ای یاران
که قاسم را سحرگاه نماز آخر است امشب
حرم چون لاله ی آتش زده از سوز بی آبی
سکینه از عطش چون مرغ بی بال و پر است امشب
بیا ام البنین حال بنینت را تماشا کن
که هر یک را به سر شور و هوای دیگر است امشب
عبادالله را دعوت به آه و ناله کن میثم
که عبدالله را شور شهادت بر سر است امشب
«غلام رضا سازگار»
آیا از ایرانیان در حماسه عاشورا حضور داشتند؟ چه کسانی از ایرانیان در لشگر حق و چه کسانی در لشگر باطل بودند؟ آیا نام و نشان و زندگی نامهای از ایشان در دسترس است؟...
خاطرات سردار شهید علیرضا ماهینی (قسمت یازدهم)
در کرخه نور و طراح مستقر بودیم. فرصتی دست داد تا علیرضا و نیروهای تحت امرش جهت مرخصی چند روزه به عقب برگردند....
خاطرات پزشکان دفاع مقدس
یک بار که به عنوان استاژر رفته بودم، مردی را آوردند با سردرد شدید که با دو دستش سرش را گرفته بود و فشار می داد. گلویش را دیدم که چرک کرده و اگزودا داره و براش پنی سیلین تزریق کردیم.
این پنی سیلین به قدری درد داشت که ایشان از شدت درد، محل تزریق را گرفته و در حال رفتن، می گفت: «من یادم نیست که سر درد داشتم، ولی ای کاش همان سردرد را داشتم تا این درد را». طفلک خیلی اذیت شده بود و من هنوز هم پس از سال ها که به یاد او می افتم، دلم برایش می سوزد.
«کتاب پرسه در دیارغریب»
یابن الحسن بیا که حلول محرم است / شادی به ما حرام شد، ایام ماتم است
شرمنده شد بهار ز گلزار کربلا / بلبل کند نوا که خزان محرم است
ما عاشقان لاله ی سرخ محمدیم / کز عطر او بهشت خداوند خرم است
صد مرده زنده می شود از ذکر یا حسین / ارباب ما معلم عیسی بن مریم است
عیسی اگر در آخر عمرش به عرش رفت / قنداقه ی حسین شرف عرش اعظم است
با یوسفش مقایسه کردم نگار گفت / او شاه مصر باشد و این شاه عالم است
ما را نیاز سیر چمن نیست در بهار / روی حسینیان گل و این اشک شبنم است
ای صاحب عزا به عزاخانه ها بیا / یاران سینه زن همه در زیر پرچم است
گر وعده ی بهشت به ما می دهد بهار / ما نیستیم طالب رضوان، مسلم است
بر عاشقان سیاحت گلشن حرام شد / خاکم به سر که قامت سرو علی خم است
ای آب بس کن این همه جوش و خروش را / در پیش چشم ما علی اصغر مجسم است
سقا ز تشنگان حرم شرمسار شد / شرمنده ی خجالت او نهر علقم است
ساقی تشنه، تشنه برون آمد از فرات / قربان غیرتش شود عالم اگر کم است
چون محتشم بخوان به پیمبر کلامیا / باز این چه شورش است که در خلق عالم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست / سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
«ولی الله کلامی فرد زنجانی»انسان فقط میتواند بنده خدا باشد. خدای متعال میفرماید: «فقط خدا را بندگی کن». پس چرا شیعیان اسمهای خودشان را عبدالحسین (بنده حسین) و عبدالعلی (بنده علی)، و عبدالزهرا و عبدالامام میگذراند؟ چرا ائمه فرزندانش را عبدالعلی و عبدالزهرا نامگذاری نکردند؟ آیا درست است که بعد از آنکه امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسید، بگوییم عبدالحسین، یعنی خادم حسین (علیه السلام)؟ خادم کسی است که آب و غذا را تهیه میکند و خدمت مینماید، آیا معقول است که کسی آب و غذا برای حسین (علیه السلام) ببرد و در قبرش آب وضویش را آماده کند، تا بگوییم که خادم حسین (علیه السلام) است؟...