شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

سردار جنگهای نامنظم شهید علیرضا ماهینی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۱۵۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

۰۳
شهریور


ای همیشه شهد یادت از عسل ها بیشتر / من به دنبال تو هستم در غزل ها بیشتر

هر چه می گویند با یک گل نمی آید بهار / من دلم می گیرد از ضرب المثل ها بیشتر

در حرم تا غرق بهجت می شوم حس می کنم / می وزد عطر تو در بعضی محل ها بیشتر

عده ای ناباورند و خوب می دانم چرا / هست پیرامون تو بحث و جدل ها بیشتر

نام تو دکان بعضی ها شده این روزها / هست زرق و برق بازار بدل ها بیشتر

از فرج می خوانم و محو مؤذن زاده ام / لحظه ی حی علی خیر العمل ها بیشتر

آسمان ابریست وقتی گرم می گیرد دلت / تکیه تکیه با علم ها و کتل ها بیشتر

کربلا را با نگاهت غرق باران می کنی / گریه ات می گرد اما رو تل ها بیشتر

در قصاید پای ثابت هستی اما باز هم / من به دنبال تو هستم در غزل ها بیشتر

«احمد علوی»

 

برای مطالعه «اشعار مهدوی» لطفاً اینجا را کلیک کنید.


  • آزاده بوشهری
۰۳
شهریور


زیبا و زهرا فضلى محمدآبادى خواهر دوقلوی ایرانی هستند که  بیش از شش سال برای تحصیل در شهر پکن چین زندگی کرده‌اند، دو خواهری که دست سرنوشت آنها را از ورامین تهران به چین کشوری با مردم، فرهنگ و زبان متفاوت کشاند.

  • آزاده بوشهری
۰۲
شهریور


شهید یوسف قربانی


برای مطالعه «وصیتنامه شهدا» لطفاً اینجا را کلیک کنید.



  • آزاده بوشهری
۰۲
شهریور


شهید رضاعلی (خداخواست) شکریان


خاطره ای از شهید رضاعلی (خداخواست) شکریان

خداخواست در زمان جنگ، دائم به جبهه می رفت و کمتر در خانه بود. او دوم اسفند ماه سال 1360 بود که به اصرار خانواده ازدواج نمود و بعد از ازدواج نیز علی رغم تصوری که اعضای خانواده داشتند، به جبهه رفت و در عملیاتها شرکت کرد.

او صبح عروسی در مراسم تشییع پیکر شھید علیرضا ماھینی شرکت نمود و وقتی برگشت موضوع رفتن به جبهه را مطرح کرد که با اعتراض مادر و بقیه اعضاء خانواده مواجه شد. او وقتی مخالفت شدید خانواده را دید از روی ناچاری، برادر دیگرمان که جفت دوقلویش بود را به جای خود به جبهه فرستاد، ولی باز هم آرام نگرفت و چندین بار به من گفت: «احساس می کنم که دنیا خیلی برایم تنگ شده و نمی توانم در این غربتکده بمانم».

این سخنانش در گوشم بود تا اینکه یک روز که در مراسم نماز جمعه شرکت کرده بود، وقتی به خانه برگشت، با چهره ای نورانی و بشاش، گفت: «دیگر تمام شد، من تصمیم خودم را گرفتم» و ما جز اینکه همگی مات و مبهوت به او خیره شویم، کار دیگری از دستمان بر نمی آمد.

راوی: «خواهر شهید رضاعلی (خداخواست) شکریان»

 


  • آزاده بوشهری
۰۲
شهریور


خاطرات دفاع مقدس

عملیات بیت المقدس بود. رزمنده ای تیربارش را برداشت و بر روی خاکریز نشست. نمی دانم چرا ناخودآگاه نگاهم بر روی پسرک خیره ماند.

ناگهان گلوله ای به سینه اش اصابت نمود، اما دستش را از تیربار جدا نکرد. جلو رفتم، او به شهادت رسیده بود. اما نمی دانم چرا دستش از روی ماشه تیربار جدا نشد و تا آخرین گلوله شلیک نمود.

«کتاب سفر عشق»

 

برای مطالعه «خاطرات دفاع مقدس» لطفاً اینجا را کلیک کنید.
  • آزاده بوشهری
۰۲
شهریور


گدای اهل بیت تا به آستانه می رسد / عطا و لطف هل اتی ز هر کرانه می رسد

چرا دو دست ما به سوی دشمنان دراز شد / مگر که رزق و روزی از سوی سما نمی رسد

ولیِ عصر هر کجا همیشه شد گره گشا / به سوی ما عنایتش به هر بهانه می رسد

اگر چه بی لیاقتم، برای یار زحمتم / خوشم سلام هر سحر به آن یگانه می رسد

به خاک غم نشسته ام، چرا که پر شکسته ام / مگر پرنده این چنین به آشیانه می رسد

شده امید من همه، نوای یا بن فاطمه / به داد من همین نوای عاشقانه می رسد

رسیده وقت پا شدن، به هوش باش سینه زن / به شهر ما دوباره خیر مادرانه می رسد

فقط نه بیت هل اتی، به شعله سوخت از جفا / تمام نار دوزخ از همین زبانه می رسد

بس است بهرِ گل همین که خوب پرپرش کند / به سمت صورتش که باد تازیانه می رسد

به روی خاک مادری نشسته است ای خدا / گمان کنم به سختی آخرش به خانه می رسد

دلیل غاضریه در وجود فاطمیه است / بدون فاطمیه کس به کربلا نمی رسد

«محمد جواد شیرازی»

 

برای مطالعه «اشعار مهدوی» لطفاً اینجا را کلیک کنید.


  • آزاده بوشهری
۰۲
شهریور


من در آتن یونان، با والدین یونانی ارتودکس متولد شدم. خانواده پدری ام بیشتر عمرشان را در استانبول ترکیه زندگی کردند، پدرم در آنجا به دنیا آمد و بزرگ شد. آنها ثروتمند و تحصیل کرده بودند و مانند بسیاری از مسیحیان ارتدوکسی که در یک کشور مسلمان زندگی می کنند، به دینشان پایبند بودند. در یک زمانی دولت ترکیه تصمیم گرفته بود اکثر شهروندان یونانی را از ترکیه بیرون کند و ثروت، خانه و کار و کسب آنها را مصادره کند. بنابراین خانواده پدری ام مجبور بودند با دست خالی به یونان برگردند. این کاری که دولت مسلمان ترکیه با آنها کرد باعث شد از اسلام متنفر شوند.

  • آزاده بوشهری
۰۱
شهریور


شهید حسن قدرتیان


برای مطالعه «وصیتنامه شهدا» لطفاً اینجا را کلیک کنید.



  • آزاده بوشهری
۰۱
شهریور


شهید رضاعلی (خداخواست) شکریان


خاطره ای از شهید رضاعلی (خداخواست) شکریان

خداخواست تعریف می کرد که در کوههای مناطق غرب، فاصله ی ما تا دشمن ۱۵۰ تا ۳۰۰ متر بود. ما برای رساندن مهمات به سنگرهای دیده بانی و دیگر سنگرها، خیلی مشکل داشتیم، زیرا راه صعب العبور بود و مجبور بودیم مهمات را با قاطر حمل کنیم. با چند نفر در بین کوهها و تپه ها، مهمات را عبور می دادیم و وسایل را به سنگرها می رساندیم.

یک روز تا بالای کوه آمدیم. چیزی نمانده بود که به بچه های خودمان برسیم، ناگهان افسار قاطر از دستمان رها شد و به طرف عراقیها رفت. این همه راه مهمات را آورده بودیم و خیلی راحت، این تجهیزات توسط قاطر به طرف عراقیها سرازیر شد. هیچ راهی نداشتیم جز اینکه نامیدانه برگردیم و مجدداً مهمات را به سنگرهای خط مقدم ببریم.

راوی: «برادر شهید رضاعلی (خداخواست) شکریان»

 

برای مطالعه «خاطرات برادران شهدا» لطفاً اینجا را کلیک کنید.



  • آزاده بوشهری
۰۱
شهریور


خاطرات خلبانان دوران دفاع مقدس

بیست و نهم مهر ماه 1359 فرا رسید. مأموریتی که قرار بود در این روز انجام بدهم، بیست و چهارمین پرواز مخصوص من بود که روی مواضع دشمن انجام می‌شد. مأموریت این روز با سایر مأموریت‌ها فرق می‌کرد. هدف شهر «سلیمانیه» بود و بر خلاف همیشه به جای بمب‌های آتشین، اعلامیه‌هایی که به زبان عربی نوشته شده بود و برای آگاه سازی مردم عراق از جنایات صدام بود، همراه داشتیم که می‌بایست روی شهر پخش می‌کردیم.

اعلامیه‌ها را داخل ترمز هوایی (دریچه‌های سرعت ‌شکن) هواپیماها جا دادیم تا در موقعیت مناسب، بر فراز شهر سلیمانیه، با فشار دادن پدال ترمز هوایی، آنها از جای خود خارج شده، روی شهر فرو ریزند.

روی شهر سلیمانیه رسیدیم و طبق نقشه، اعلامیه‌ها را پخش کردیم. حجم آتش ضد هوایی دشمن بسیار سنگین بود و از آن‌ جا که همواره در پروازهایمان با توکل به خدا می‌رفتیم، هیچ هراسی به دلمان راه نمی‌یافت. عملیات با موفقیت انجام شد و ما به سلامت به پایگاه بازگشتیم.

راوی: «شهید مصطفی اردستانی»

 

برای مطالعه «خاطرات خلبانان» لطفاً اینجا را کلیک کنید.
  • آزاده بوشهری