شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

سردار جنگهای نامنظم شهید علیرضا ماهینی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۱۴۵ مطلب در مهر ۱۳۹۶ ثبت شده است

۳۰
مهر

شهید شاهرخ برغندان


برای مطالعه «وصیتنامه شهدا» لطفاً اینجا را کلیک کنید.



  • آزاده بوشهری
۳۰
مهر

شهید هادی ابرارخاطره ای از شهید هادی ابرار

هادی در خاطراتش بیان می کند: «بعد از فتح خرمشهر، در روز چهارم روی اسکله در سنگر مشغول نگهبانی بودم. در نیمه های شب صدایی مثل این که چیزی در آب تکان بخورد، به گوشم رسید. کنجکاو شدم و دقت کردم. دیدم یکی از مزدوران بعثی در کمال خواری و جبن خود را زیر سکوی اسکله مخفی نموده است. در صدد نجاتش برآمدم و با پذیرایی از وی، به زبان عربی با او صحبت کردم و به او اطمینان دادم که جانش در امان است و با کمال رافت و مهربانی او را در ‏پشت جبهه به مسئولان تحویل دادم».

راوی: «برادر شهید هادی ابرار»

 

برای مطالعه «خاطرات برادران شهدا» لطفاً اینجا را کلیک کنید.

 

  • آزاده بوشهری
۳۰
مهر

عملیات عاشورای 4

 

عملیات عاشورای 4 در تاریخ 30 مهر ماه 1364 با هدف انهدام نیروهای دشمن در منطقه عملیاتی غرب دریاچه «اُمُ النِّعاج» در هُورالهویزه انجام شد. این عملیات درمنطقه ای به وسعت 110 کیلومتر مربع به همت دلاورمردان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی صورت گرفت...

  • آزاده بوشهری
۳۰
مهر

حجاب
 

چگونه چادری شدم؟ (قسمت چهارم)

حامد سرشو به علامت نه تکون داد و گفت: «اگه منظورتون از هر چی می کشین حجابه که باید بگم من حجابو واجب نکردم». بابا با طعنه گفت: «بله، شما که پُخی نیستی، آخوندا واجب کردن، احمقایی هم باور کردن». حامد با ناراحتی گفت: «نه بابا جان، آخوندا هم از خودشون درنیاوردن، خدا واجب کرده، دلایلش هم هزار بار گفتن، برید تحقیق کنید». بابا با حالت مسخره گفت: «شما که تحقیق کردی بگو مام استفاده کنیم»....

  • آزاده بوشهری
۲۹
مهر

شهید حسن بهرامن


برای مطالعه «وصیتنامه شهدا» لطفاً اینجا را کلیک کنید.


  • آزاده بوشهری
۲۹
مهر

شهید هادی ابرار

شهید هادی ابرار در اول فروردین 1336 در روستای «کُناری» ‏از توابع «محمود احمدی» شهرستان تنگستان  پا به عرصه ی گیتی نهاد. ‏تقدیر الهی بر این بود که پدر بزرگوارش هنگامی که او سه ساله بود، دار فانی را وداع گوید و او برای همیشه از دیدار و عطوفت پدرانه محروم گردد. ‏کودکی و نوجوانی را در پناه مادری دل سوز، مهربان و فداکار سپری کرد و برای تحصیل معرفت، راهی مکتب خانه روستا گردید...

  • آزاده بوشهری
۲۹
مهر

جانبازان
 

خاطرات پزشکان دفاع مقدس

یک مجروح جنگی داشتم که چهار ماه توی بیمارستان شهدای تجریش بود. دو تا رانش و دو تا ساقش شکسته بود. دیواره شکم اصلاً نداشت و روده هایش را هر روز می دیدم. خانواده هم مرتب برای بهبودی او متوسل می شدند. یک روز مادر این مریض آمد و گفت: «آقای دکتر ما امشب برای پسرمان مراسمی داریم و قرار است که شفای او را از یک پیر دیر بگیریم، تو هم اگر بیائی بد نیست»...

  • آزاده بوشهری
۲۹
مهر

دفاع مقدس

 

تشنه ام چرا کسی آبم نمی دهد / در پاسخ سوال، جوابم نمی دهد

این روزها عجیب گرفتار و خسته ام / تسلیم روزهای پس از این نشسته ام

چون طفل در رحم، به کناری خزیده ام / زانوی غم گرفته و خلوت گزیده ام

چشمی مرا دوباره رصد می نمود کاش / دستی مرا دوباره مدد می نمود کاش

آن که مرا به سنگ محک می زند کجاست / جائی که خون به خاک شتک می زند کجاست

یادش بخیر پشت همین روزهای سرد / خورشید بود هم نفس مردهای مرد

  • آزاده بوشهری
۲۹
مهر

حجاب

 

چگونه چادری شدم؟ (قسمت سوم)

وارد اتاق که شدم دیدم مامان از اتاق خواب اومده بیرون و بهت زده به ما نگاه می کنه. جذبه صدای بابام و شوک چادر پوشیدن من باعث شده بود حیرون باشه، از ترس دست و پاهام شروع کرد به لرزیدن. دو سه قدم عقب عقب رفتم که یهو ناغافل پام گرفت به مبل، تعادلم رو از دست دادم و بدجور کله پا شدم و دیگه هیچی نفهمیدم...

  • آزاده بوشهری
۲۸
مهر

شهید نگهدار اسماعیلی


برای مطالعه «وصیتنامه شهدا» لطفاً اینجا را کلیک کنید.

  • آزاده بوشهری