تو می آیی و می بینم شهیدان باز می گردند
دوشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۶، ۰۴:۰۹ ق.ظ
تو که از یاد بردی در قفس شوق رهایی را / چه می خوانی کجائید ای شهیدان خدایی را
به کوی عافیت سردرگمی بیهوده می گردی / نمی یابی بلاجویان دشت کربلایی را
به جان عاشقان معشوق مظلوم است، باور کن / مبدل کن به عشقی بی ریا عاشق نمایی را
ز پا افتادم و کاری ز دستم بر نمی آید / که خوبان می خرند از اهل دل بی دست و پایی را
چنان شمعی که شد نقش مزارش اشک تنهایی / به آتش می کشم تا صبح تو، عصر جدایی را
تو می آیی و می گویند پیر می فروش آمد / به دست میگساران می دهی فرمانروائی را
تو می آیی و می بینم شهیدان باز می گردند / و آوینی روایت می کند فتح نهایی را
تو می آیی و مردم با نگاهت اُنس می گیرند / خدا آن روز معنا می کند مردم گرایی را
«شاعر ناشناس»
برای مطالعه «اشعار شهادت» لطفاً اینجا را کلیک کنید.
- ۹۶/۰۸/۲۹