شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

سردار جنگهای نامنظم شهید علیرضا ماهینی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

جلوی مردان و زنان می رقصیدم

پنجشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۶، ۰۳:۰۷ ق.ظ

راهیان نور

 

دختری 19 ساله هستم. از 12 سالگی تک رقصنده مراسم های جشن و عروسی بودم. جلوی مردان و زنان می رقصیدم. مادرم همش اعتراض می کرد، گاهی هم گریه میفتاد، التماس می کرد که لااقل جلوی مردها نرقصم. می گفت: «منو جلو بی بی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) شرمسارم نکن»، اما من گوشم بدهکار نبود....

فقط به فکر این بودم موهامو چه مدلی درست کنم، لاک ناخونم باید با رژم ست می بود، گوشام چند تا سوراخ داشت و به هر سوراخ یه مدل گوشواره آویزون بود.

17 سالم بود که مادرم بزور منو فرستاد راهیان نور، توی راه همش عصبی بودم و پشیمون که کاش نمی اومدم. آخه اینجام شد مکان تفریحی و مسافرت. اول رفتیم حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها)، با خودم گفتم: «آخه چه فرقی بین این حرم با امامزاده ی محلمون هست»، بدون اینکه زیارت کنم از حرم اومدم بیرون.

نزدیکای صبح بود رسیدم اندیمشک و رفتیم زیارت دانیال نبی، بازم برام مسخره بود، آخه این همه راه اومدیم که چی بشه. این بارم بدون اینکه زیارت کنم رفتم سمته بازار.

فردای اون روز کاروان سمته روده کارون حرکت کرد، از نی زارا  که رد شدیم یه نمایشگاه کتاب بود، بقیه رفتن سمته رود اما من موندم تو نمایشگاه، با خودم گفتم شهر خودمون کلی رود و دریا داره، آخه کدوم آدم عاقلی شماله کشورو ول میکنه میاد جنوب که یه رودو ببینه.

این طرزه فکرم ادامه داشت تا وقتی که رفتیم طلاییه. وقتی وارده طلاییه شدم، اونقدر قلبم آروم شده بود، اونقدر احساس آرامش می کردم که همونجا روی خاک زانو زدم. به خانومی که کنارم بود گفتم: «اینجا کجاست؟». گفت: «طلاییه». گفتم: «میدونم طلاییس، چرا خاکش زمین گیره؟». لبخند زد و گفت: «توام عاشق شدی؟ هر کی بیاد اینجا عاشق میشه. چون خاکش بویه خون میده، چون اینجا جوونای ما عاشقانه جون سپردن تا ناموسشون در امان باشه...».

ولی بنظر من اونجا بوی خون نمی داد، بویه بهشت می داد. من که همه ی جاذبه های کشورو دیدم و دور زدم، چرا دلم نمیاد از این یه تیکه خاک که حتی یه علف سبزم نداره، دل بکنم.

تازه فهمیدم چه ظلمی به خودم کردم، جلو مردای فامیلو غریبه عشوه ریختم، قر دادمو دل بردم، به لطف خدا و خانوم فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، عاشق چادرمو حجابمم و نگاه هیچ آدمی جز نگاه مادرمو آقا امام زمان (عج) برام مهم نیست و خدارو شکر از اون جاهلیت بیرون اومدم و دوستامم با خودم همراه کردم، خداوند بانوی دو عالم رو از ما خوشنود نگه داره.

«حریم آسمانی»

 

برای مطالعه «حجاب» لطفاً اینجا را کلیک کنید.

  • آزاده بوشهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی