شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

سردار جنگهای نامنظم شهید علیرضا ماهینی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

یادم آید جنگ و جبهه

چهارشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ۰۳:۳۴ ق.ظ


باز آمد یاد یاران / یاد شیران، جان نثاران

آسمان پر ستاره / لاله های پاره پاره

یادم آید جنگ و جبهه / آن شب تاریک حمله

نوجوانی ساده بودم / تازه هفده ساله بودم

شاد و خرم چست و چابک / جان به کف بنهاده بودم

عشق میهن در سرم بود / جامه ی خاکی تنم بود

قدّ رعنا مثل یک سرو / تیز پنجه همچو یک ببر

می پریدم چون پرنده / همچو آهوی دونده

خصم دون در روبرویم / حفظ میهن آبرویم

یادم آید آن زمانه / دشمن آمد پشت خانه

در لب اروند، یاران / ماه بهمن بود و باران

نهر پر از آب و قایق / مملو از مردان عاشق

یاد مولا بود آن شب / به چه زیبا بود آن شب

زیر نخلستان خرما / لشکری آماده، شیدا

عده ای تنها به سجده / عده ای یک جا نشسته

چون ندا آمد که بر پا / جملگی گشته مهیّا

جنگ و غوغا بود آن شب / شور بر پا بود آن شب

رمز ما، فرمان حمله / نام زهرا بود آن شب

تا که یا زهرا شنیدم / یا علی گفتم پریدم

کول کردم کوله پشتم / اسلحه محکم به مُشتم

مثل یک درنده چالاک / پای کوبیدم سر خاک

دل زدم دریا چو یک بط / در نور دیدم لب شط

دامن تاریکی شام / سرخ شد از تیر رسّام

خیس آب این جامه و تن / بر سرم باران آهن

آب و دشمن در دو سویم / کل دنیا رو برویم

یادم آمد رزم حیدر / اَلاَمان ، اللهُ اکبر

با خدایم عهد بستم / خطّ دشمن را شکستم

من زدم در شب شبیخون / حمله بردم بر صفِ دون

چرتشان را پاره کردم / بعثیان بیچاره کردم

دشمن بی دین و ایمان / هر کجا گشته گریزان

شب چراغان از منور / لرزش تانک و نفربر

یک طرف برج کمین بود / یک طرف میدانِ مینِ بود

مثل شاهین پرنده / مثل طوفان وزنده

قلب رهبر شاد کردیم / فاو را آزاد کردیم

صبح شد خورشید هویدا / گشت آتش دشت و دریا

تانک و توپ و خمسه خمسه / میگ و میراژِ فرانسه

پاتک دشمن شروع شد / دشت و دریا زیر و رو شد

بر سر شیران ایران / ریخت ترکش همچو باران

در غروب آمد سیاهی / گازهای شیمیایی

دشمنِ ترسویِ نا اهل / پخش کرد اعصاب و خَردل

مرد و مردی زیر گِل شد / آسمان گویا خجل شد

دشت پَرپَر شد ز لاله / خاک شد قبر ستاره

گوشه ای دیدم، دلِ خاک / قد رعنا گشته صد چاک

رنگ و رویش ارغوانی / موج می زد از جوانی

چهره اش شد آسمانی / بر لبش راز نهانی

رفت، اما جاودان شد / سرور کلّ جهان شد

قهرمان شد / قهرمان شد

«شاعر ناشناس»  

 

برای مطالعه «اشعار شهادت» لطفاً اینجا را کلیک کنید.


  • آزاده بوشهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی