صدای مشکوک
چهارشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۶، ۰۴:۰۵ ق.ظ
خاطرات دفاع مقدس
تیپ ثارالله را به خاطر عملیاتی به منطقه ی گیلان غرب فرستاده بودند. فصل پاییز، باران و سرما و لرزش بدن بود. بعضی اوقات باران به قدری شدت می گرفت که چند پتو مقابل در ورودی سنگر می انداختیم تا آب وارد سنگر نشود.
یکی از روزهایی که برای نماز خواندن برخاسته بودیم، صدای اذان فضا را پر کرد. اما صدا مشکوک و نامأنوس به گوش می رسید.
شخصی را فرستادیم که بفهمد چه کسی در حال اذان گفتن است، اما رفت و برگشت و در حالی که متعجب بود، گفت: «صدا می آید اما مؤذن نیست».
یکی از بچه ها سیم بلندگو را دنبال کرد و متوجه شد که مؤذن از شدت سرما به زیر پتو رفته و در حال اذان گفتن است. به همین دلیل آن رزمنده نتوانسته بود وی را در چادر تبلیغات ببیند.
راوی: «ابوالفضل کارآمد»
برای
مطالعه «خاطرات دفاع مقدس» لطفاً اینجا را کلیک کنید.
- ۹۶/۰۶/۲۹