شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

سردار جنگهای نامنظم شهید علیرضا ماهینی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

خفه شو یانکی

يكشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۰۶ ق.ظ


خاطرات خلبانان دفاع مقدس:

نیروی دریایی آمریکا در زمان جنگ در خلیج فارس مستقر بود و برای پروازهای عادی و گشت زنی روزانه ما مشکلاتی پیش می آورد. در چندین مورد به خلبانهای ما اخطار می داد که مثلاً از فلان منطقه جلوتر نرویم و یا به ناوهای آنها نزدیک نشویم.

سال 1366 یا 1367 بود. یک روز پرواز آموزشی انجام می دادیم. من لیدر چهار فروند هواپیمای اف 4 بودم. ماجرا از این قرار بود که بعد از بلند شدن از پایگاه بوشهر گردش به چپ می کردیم. روی آب می رفتیم تا رأس مطاف و از آن جا به طرف کاکی در دشتی و نهایت بر می گشتیم به میدان تیر احمدی (شهید ارزاقی) و تیراندازی آموزشی می کردیم و به پایگاه خودمان برمی گشتیم.

من بلند شدم، فاصله ام با خشکی 8 مایل بود. یک دفعه یک ناو آمریکایی به زبان انگلیسی به من اخطار داد: «هواپیمای ناشناس که در سمت فلان پرواز می کنی، پرواز چهار فروند اف 4 ارتفاع زیر 50 پا، خودت را معرفی کن و بگو هدفت چیست؟». به انگلیسی گفتم: «من هواپیمای شکاری ایرانیم، مستقیماً زیر نظر رادار و در کشورم پرواز می کنم و پروازم آموزشی است».

با گستاخی گفت: «تا پنج مایل دیگر گردش به چپ کن». خیلی به من برخورد. غرورم را جریحه دار کرد. ناو کشور بیگانه در مملکت خودم به من دستور می داد. عصبانی شدم. اگر به آمریکاییها  «یانکی» بگویی به آنها توهین کرده ای.

گفتم: «خفه شو یانکی، گم شو برو خانه ات. من در مملکت خودم پرواز می کنم و تا هر کجا هم دلم بخواهد ادامه می دهم». ناو آمریکایی دیگر یک کلمه هم صحبت نکرد. تا نزدیکی بندر دیر رفتم و برگشتم، خبری نشد، آمدم و نشستم.

راوی: «منوچهر شیرآقایی»

 

برای مطالعه «خاطرات خلبانان» لطفاً اینجا را کلیک کنید.


  • آزاده بوشهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی