شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

سردار جنگهای نامنظم شهید علیرضا ماهینی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

هیچ دلبستگی به این دنیا ندارم

شنبه, ۴ آذر ۱۳۹۶، ۰۴:۰۷ ق.ظ

شهید نصرالله سبیعی

پسرم ‏همیشه به من می گفت: «مادرجان، ان شاء الله شما را به کربلا می برم، شما را به مکه می برم». همیشه مرا تکریم می کرد. وقتی هم بزرگ شد و دوره ی راهنمایی را به پایان رساند، می گفت: «مادرجان، با این اوضاع جنگ، دیگر من هیچ علاقه ای به زنده ‏ماندن و زندگی ندارم. دوست دارم در راه اسلام قدم بردارم و از آن دفاع کنم و بجنگم و هیچ دلبستگی به این دنیا ندارم». عاقبت هم رفت و شهید شد و به آرزویش رسید...

‏وقتی سر قبر پسرم می روم، می گویم: «مادرجان آفرین بر تو، مرحبا پسرم، ‏راه ‏اسلام را در پیش گرفتی، راه ‏حق را پیشه خود نمودی و سرانجام به شهادت رسیدی. هزاران آفرین بر تو، ان شاء الله من هم خواهم آمد و نزد تو در بهشت خواهم ماند. تو برای من در بهشت مسکن و مأوایی مهیا خواهی کرد، آفرین بر تو پسرم».

‏‏معمولاً هر شب عید ماه مبارک رمضان (عید فطر)، نصرالله به خوابم می آید. خیلی زیاد به او فکر می کنم، می بینم که غذاهای مفصلی از برنج و مرغ و میوه های مختلف برایم تدارک دیده است و می گوید: «مادر عزیزم، بفرمایید  بخورید، نوش جان شما باشد».

گاهی هم می بینم که غذای خام آورده است و از من می خواهد که غذا را خودم طبخ کنم و بخورم. بعضی وقت ها نیز خربزه و گلابی برایم تکه تکه می کند و آن ها را به من تعارف می کند.

راوی: «مادر شهید نصرالله سبیعی»

 

برای مطالعه خاطرات «مادران شهدا» لطفاً اینجا را کلیک کنید.

 

  • آزاده بوشهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی