شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

سردار جنگهای نامنظم شهید علیرضا ماهینی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۱۴۹ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

۰۷
مرداد


شهید محمدرضا رنجبر

  • آزاده بوشهری
۰۷
مرداد


شهید عبدالحسین اردشیری


عبدالحسین ماشینی داشت و وقتی می خواست به جبهه برود آن را به یکی از دوستانش سپرد تا آن را نگه داری نماید. زمانی که او در جبهه بود دوستش تصادف کرد و ماشین خیلی خسارت دید.

ما به او زنگ زدیم و قضیه ی تصادف و خرابی ماشین را بهش خبر دادیم ولی او در جواب گفت: «دیگر در خصوص مسائل دنیوی با من صحبت نکنید، من دیگر همه چیز دنیا را فراموش کرده ام».

راوی: «برادر شهید عبدالحسین اردشیری»



  • آزاده بوشهری
۰۷
مرداد


تابستان سال 1379 بود که پدر و مادرم برای تحقیق مادرم عازم سفر به انگلستان شدند. در فرودگاه بعد از مهر و پاسپورت و غیره باید مسافران از محلی عبور می کردند که مبادا اسلحه یا چاقویی همراه داشته باشند.

مادرم از محل مورد نظر عبور کرد. نوبت به پدرم رسید، اما زمانی که می خواست از آن محل عبور کند دستگاه شروع به آژیر زدن کرد. مأموران پدرم را به اتاقی بردند تا بدنش را بازرسی کنند و جسم مورد نظر را که باعث شده بود دستگاه آژیر بکشد را پیدا کنند، اما با تعجب از اتاق بیرون آمدند و گفتند که هیچ چیز پیدا نکرده اند.

در حالی اشک در چشمان مادرم جمع شده بود، گفت: «در بدن همسر من چندین ترکش وجود دارد که آن ها باعث شدند آژیر دستگاه به صدا دربیاید». مأموران با شرمندگی کنار رفتند و اجازه دادند که پدرم همراه مادرم به انگلستان برود.

راوی: «ثمین دودانگه»
  • آزاده بوشهری
۰۷
مرداد


دیر وقتیست دلم عرض ارادت دارد / ماه ذیعقده شد و قصد زیارت دارد

نور می آید از آن دور، سفر نزدیک است / این چنین حضرت خورشید عنایت دارد

حاجیان در تب و تابِ سفر بیت الله / مُحرم کوی رضا کعبه حاجت دارد

روز میلاد کریم است، کرم حیران است / گوشه چشمی به گدا نیز کفایت دارد

کنج ایوان طلا روی لب این زمزمه بود / کمِ ما هست ولی شاه کرامت دارد

لحظه ای نیست که نقّاره به گوشم نرسد / جای جای حرمش روح اجابت دارد

آن طرف پنجره فولاد چه غوغایی بود / مشهد از جنس بهشت است، قیامت دارد

سایه لطف رضا بر سر زائر افتاد / تا دم مرگ دلم شوق زیارت دارد

«محمد مهدی عبدالهی»


  • آزاده بوشهری
۰۷
مرداد


اسلام چیزی است که همه به آن نیاز دارند (قسمت اول)

آشنایی من با اسلام از زمانی که در شهر نیویورک در سال ۱۹۹۸ فارغ التحصیل شدم آغاز شد. تا آن زمان  به مدت ۲۵ سال یک مسیحی پروتستان بودم اما به اعمال دینی نمی پرداختم. بسیار به معنویت و روحانیت علاقه مند بودم و به دنبال چیزی می گشتم که مجبور به انجام آن با دین سازمان یافته نباشم. مسیحیت برای من غیر قابل دسترس بود و همچنین آن را مناسب زمانها نیافتم. برایم دشوار بود که چیزی را پیدا کنم که بتوانم در تمام زندگی ام آن را به کار بندم. این از هم گسیختگی در مسیحیت مرا سوق داد تا از هر چیزی که ادعا می کرد این مذهب سازمان یافته است اجتناب کنم.

دلیل من از نا امیدی از مسیحیت در رابطه با  اطلاعات و راهنمایی ضعیف پیرامون ذات خداوند و ارتباط اشخاص با او بود. ما گمان می کردیم که باید این ارتباط را با حضرت مسیح (علیه السلام) داشته باشی، کسی که از یک طرف مرد بود و از طرف دیگر الهی. فرضیه ی پسر خدا بودن مسیح در مسیحیت باعث شد که من به جستجوی چیزی باشم که بتواند شناخت بهتری از خدا به ما ارائه کند. چرا من نمی توانستم مستقیما از خداوند درخواست کنم؟ چرا من باید تمام دعا ها را با جمله «به نام عیسی مسیح» آغاز می کردم و با همین جمله به پایان می بردم؟ چگونه یک خالق فنا ناپذیر می تواند به شکل یک مرد درآید؟ تعدادی سئوال بود که من نمی توانستم آنها را حل کنم. بنابراین من تشنه نگرشی درست ، واضح و مستقیم درباره دین بودم که بتواند در زندگی من را درست راهنمایی کند و تنها عقاید تعصب آمیز نباشد.

زمانی که در مقطع تحصیلات تکمیلی بودم یک هم اتاقی یهودی داشتم که دانشجوی هنرهای رزمی بود. زمانی که با او زندگی می کردم او در حال مطالعه یک هنر به نام سیلات بود. سیلات یک هنر رزمی باستانی مالزی بود که بر اساس آموخته های اسلام پدید آمد. زمانی که هم اتاقی من از کلاسهای سیلات خود بازمی گشت برای من از بعد معنوی آن سخن می گفت. به همین دلیل من هم به یادگیری  هنر های رزمی علاقه مند شدم و تصمیم گرفتم که هم اتاقی ام را  همراهی کنم.

آشنایی من با اسلام در اولین کلاس من در نیویورک آغاز شد هر چند من در آن زمان متوجه آن نشدم. بنابراین استادم (Cikgu) را ملاقات کردم. (Cikgu به معنای استاد مالایا است). مردی که اساس و جهت گیری اسلام را به من ارائه کرد. در حالی که من در فکر اشتغال به عنوان رزمی کار بودم ، او راه های سمت اسلام را من نشان داد.

از همان ابتدا من شیفته  اسلام شدم و سعی می کردم حداکثر زمان ممکن را با استاد خود بگذرانم. به این دلیل که من و هم اتاقی ام به یک اندازه به سیلات علاقه مند بودیم به خانه استاد می رفتیم و تا جایی که می توانستیم از علم ایشان بهره می بردیم. در حقیقت تا زمان فارغ التحصیل شدن در مقطع تحصیلات تکمیلی در بهار ۱۹۹۸ با دعوت استاد تمام تابستان را با استاد زندگی کردیم. با افزایش آموخته های من درباره سیلات دانش من درباره اسلام نیز افزایش یافت، دینی که پیش از آشنایی با سیلات خیلی کم در رابطه با آن اطلاعات داشتم. چون در حال یادگیری اسلام بودم بیشتر به آن علاقه مند می شدم. به دلیل این که من در خانه استادم آموزش دیدم و در محضر مسلمانان مومن بودم به طور مداوم در معرض  مناظره و شیوه های اسلام بودم.

اسلام شیوه زندگی کامل است. زمانی که شما در یک محیط اسلامی هستید نمی توانید آن را از زندگی روزمره خود جدا کنید. بر خلاف دین مسیحیت، که جدایی بین زندگی و مذهب را موجب می شود، اسلام از پیروان خود می خواهد که پرستش خدا را با تمام کارهایی که انجام می دهیم ادغام کنیم. بنابراین زمانی که با استاد خود زندگی می کردم من در دین اسلام غوطه ور بودم و مستقیما تجربه می کردم که دین چگونه می تواند تمام زندگی یک فرد را تحت تاثیر قرار دهد.

در ابتدا اسلام برای من بسیار جدید، متفاوت و قدرتمند بود. همچنین در جهات مختلف بسیار بیگانه بود و بسیار سخت فهم بود. در آن زمان من از جهات بسیاری روشن فکر بودم و از هر چیز تحمیلی و با تعصب بدون در نظر گرفتن نویسنده آن اجتناب می کردم. با گذشت زمان و افزایش دانسته های من از اسلام به تدریج به این نتیجه رسیدم  چیزی که در ظاهر به عنوان عقاید تعصب آمیز مذهبی شناخته می شود در واقع شیوه زندگی است که توسط خالق ما (یا اصطلاح عربی «دین» که از  خدا است) به ما مطرح شده است.

این شیوه زندگی که من بعدها فرا خواهم گرفت، راه درستی به سمت سعادت و رستگاری است. تنها راه نفسانی و سطحی از زندگی که جامعه و فرهنگ من ترویج می کند نیست. چه کسی بهتر از خالق حکیم می داند که بهترین روش زندگی برای انسان ها چیست؟

پس از اولین کلاس سیلات من در شهر نیویورک تا روز ۳۰ جولای ۱۹۹۹ که شهادتینم را گفتم من خودم را تحت آزمایشی قرار دادم که از دو تجربه بزرگ تشکیل شده بود. اول فرایند پرسش از فرهنگی که در آن رشد کرده بودم و دوم تلاش برای درک ماهیت حقیقی خدا و نقش دین در زندگی. این به آن اندازه که مردم فکر می کردند مشکل نبود. من در آمریکا بزرگ شدم. چیز زیادی نمی دانستم. در نتیجه یک استاد با استعداد و اطلاعات جهت توضیح حقیقت ارتباط برقرار کردم.

در فرهنگ آمریکایی ما به طور مداوم  را با ارضای نفس بمباران می شویم. اما خداوند تنها کسی که می تواند واقعیت را به ما ارائه کند و ما را به راه راست هدایت کند. بخش عظیمی از وقت من صرف پژوهش و کار کردن روی بیماریها و معضلات جامعه می گذرد. زمانی که  بیشتر درباره رابطه اسلام یاد گرفتم به این نتیجه رسیدم که بیماریهای اجتماعی به طور اولیه از رفتارهای ناسالم و رفتارهای اجتماعی ناکارآمد منشا می گیرد.

از آنجا که اسلام یک روش زندگی است که به طور کامل روی سالم ترین و مثبت ترین روش برای مدیریت کردن زندگی مان در هر زمینه تمرکز کرده است و همیشه همین گونه خواهد بود، تنها پاسخ درست در رابطه با معضلات اجتماعی را بیان می کند. با توجه به این ادراک، من نه تنها بر این موضوع مصمم شدم که اسلام برای زنگی روزمره من مناسب بود بلکه شروع به درک کردن این موضوع کردم که چرا با سایر مذهب ها متفاوت است. تنها اسلام، اطلاعات و راهنماییهایی برای تمام جنبه های زندگی ارائه می دهد. تنها اسلام راهی برای دستیابی به سلامتی و شادی در تمام ابعاد زندگی ارائه می دهد. (ابعاد فیزیکی، معنوی، ذهنی، مالی و غیره) تنها اسلام هدفی روشن برای زندگی به ما ارائه می کند.و تنها اسلام طریقه زندگی در  یک جامعه و مشارکت در آن را به ما نشان می دهد و فقط درباره شعار نمی دهد.

اسلام چیزی است که هر کسی به آن نیاز دارد و چیزی است که بسیاری از کسانی که آن را نیافته اند در جستجوی آن هستند. اسلام راهی است به سوی هدف، مراد، سلامتی و شادی زیرا اسلام راه مستقیمی به سوی منبع تمام قدرتی است که ما می توانیم به آن نیاز داشته باشیم یعنی الله. زمانی که من عملا مسلمان شدم به درستی متوجه چگونه احاطه پیدا کردن به روش زندگی شدم. دقیقا تمام چیزهایی که ما برای عمل کردن آموخته ایم یک هدف مشخص دارد – برای به یاد خدا بودن. این تنها نمایانگر درخشش کامل و الهی دین است. در آن روش زندگی است که می تواند به تو نشان دهد که چگونه خالق خود را به یاد بیاوری به آسانی سلام کردن بر کسی، لباس پوشیدن در صبح یا بیدار شدن از خواب. (ادامه دارد)

«رهیافتگان»
  • آزاده بوشهری
۰۶
مرداد


شهید حسین زارعی

  • آزاده بوشهری
۰۶
مرداد

شهید عبدالحسین اردشیری


‏‏شهید عبدالحسین اردشیری سال 1334 در محله ی سنگی بوشهر و در ‏خانواده ‏ای مذهبی به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه فخرایی و دوره ی راهنمایی  را در مدرسه ی سعادت به پایان رساند. بعد از دوره ‏ی راهنمایی تحصیل  را ادامه نداد و به خدمت سربازی رفت.

‏در دوران انقلاب بسیار فعال بوده و در پخش اعلامیه های مربوط به حضرت امام (ره) و شرکت در راهپیمایی ها حضوری چشمگیر داشت. در زمان سقوط رژیم پهلوی و تسخیر پادگانها توسط مردم ، چند قبضه سلاح تهیه نموده و همراه دوستانش در مسجد توحید نگهبانی می دادند.

‏عبدالحسین از اعضای فعال شورا و بسیج و انجمن اسلامی مسجد توحید بوده و با شروع جنگ تحمیلی، دو بار از طریق ستاد جنگ های نامنظم عازم جبهه می گردد و در مرحله ی دوم اعزام، همراه با رزمندگان جنگهای نامنظم در عملیات شرکت نموده و درمورخ 1361/1/2 ‏در منطقه ی شوش و عملیات ‏فتح المبین به شهادت می رسد. روحش شاد و یادش گرامی باد



  • آزاده بوشهری
۰۶
مرداد


خاطرات خلبانان در دفاع مقدس:

14 مهر ماه 1361 که برای کمک به خلبانان پایگاه سوم شکاری در آن پایگاه حضور داشتم، ماموریت بمباران یک پادگان نیروی زمینی به لیدری احمد پاکروان در شرق عراق به ما محول شد. این عملیات بسیار خوب انجام گرفت و به هدف حدود هشتاد درصد خسارت وارد شد. بعد از عملیات برای فرار از دست سامانه پدافندی دشمن چند گردش شدید انجام دادم. به همین دلیل لیدر را گم کردم. در ارتفاع پایین خود را به مرز ایران رساندم. چون آمپر بنزین وضع بحرانی را نشان می داد شروع به اوج گیری کردم.

در نزدیکی پایگاه حالت اضطراری اعلام کرده و از برج اجازه نشستن فوری خواستم. موتور اول در لحظه تماس چرخ ها با اول باند و دومین موتور به علت نداشتن سوخت در انتهای باند خاموش و هواپیما همان جا متوقف شد.

نیروهای امداد پایگاه با گلایه از من پرسیدند چرا روی باند خاموش کرده ام؟ جواب دادم: «کار من نبوده، بنزین تمام شده». آن ها تا زمانی که نشان دهنده های سوخت را ندیدند این حرف را باور نکردند.

راوی: «یوسف سمندریان»
  • آزاده بوشهری
۰۶
مرداد


السلام ای خاکریز جبهه‌ها / نام سبز تو عزیز جبهه‌ها

السلام ای آتش خمپاره‌ها / السلام ای جسم پاره پاره‌ها

السلام ای عشق بازان صبور / السلام ای خاک گرم بدر و هور

روی خاک لاله‌ها پرپر شدند / بچه‌های کاروان بی ‌سر شدند

نام تو پر شور از نام شهید / سبز شد گام تو با گام شهید

آه اینجا خاک تو از یاد رفت / لحظه‌های پاک تو از یاد رفت

ما که غرق زندگانی بوده‌ایم / دور از بحر معانی بوده‌ایم

ما فقط بر سینه و سر می ‌زنیم / کاش روزی تا خدا پر می ‌زدیم

ما کجا آن خاک نورانی کجا / ما کجا آن دشت روحانی کجا

ما کجا و خیمه صحرا کجا / ما کجا و گریه شبها کجا

می ‌شود تا آسمان‌ ها پر کشید / می شود آیا شهادت را خرید

می ‌شود با هر شقایق راز گفت / بال و پر وا کرد و از پرواز گفت

عشق بیدار است پس بیدار شو / با شهیدان خدایی یار شو

آنچه می‌ بینید هرگز عشق نیست / حال می‌ گویم برایت عشق‌ چیست

عشق یعنی حاج همت ، باکری  / عشق یعنی  رستگار و باقری

عشق یعنی قاسم دهقان ما / عشق یعنی مصطفی چمران ما

عشق یعنی پر زدن با بردبار /  مصطفی گلگون ما شد روی دار

عشق یعنی چون علمدار شهید / عشق یعنی مثل عمار شهید

«شاعر ناشناس»

  • آزاده بوشهری
۰۶
مرداد


«ویدال ماروین گابریل» جوان ۲۲ ساله ای که قهرمان تکواندو فیلیپین و دانشجوی رشته هوا فضا است، همزمان با سالروز شهادت امام  جعفر صادق (علیه السلام)  با حضور در گلزار شهدای رشت و خواندن شهادتین به دین مبین اسلام و مذهب تشیع مشرف شد.

وی بعد از مسلمان شدن اسم علیرضا را برای خود انتخاب کرد. جوان فلیپینی در گفتگو با خبر نگار خبرگزاری صدا و سیما گفت: در نظر دارد بعد از بازگشت به فلیپین دین اسلام را در کشور خود  ترویج کند. ویدال ماروین گابریل افزود: از طریق مربی ورزشی ام که یک گیلانی است با دین اسلام آشنا شدم.

«رهیافتگان»
  • آزاده بوشهری