شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

سردار جنگهای نامنظم شهید علیرضا ماهینی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۱۵۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

۳۰
شهریور

مسیر حرکت کاروان امام حسین (علیه السلام) از مدینه تا کربلا به چه صورت بوده است؟ مگر در این مسیر، کوفه جلوتر از کربلا نیست؟ مگر امام حسین (علیه السلام) قصد نداشتند به کوفه بروند؟ پس چه طور سر از کربلا که تقریباً هفتاد کیلومتر بالاتر از کوفه قرار دارد، در آوردند؟...

  • آزاده بوشهری
۲۹
شهریور


شهید عنایت نجیبی



برای مطالعه «وصیتنامه شهدا» لطفاً اینجا را کلیک کنید.



  • آزاده بوشهری
۲۹
شهریور


شهید علیرضا ماهینی


خاطرات سردار شهید علیرضا ماهینی (قسمت دوم)

ساعت دو بعد از ظهر بود که پاتک (ضد حمله) عراقیها جهت باز پس گیری منطقه شروع شد. یادم می آید که ارتش در آن موقعیت و زمان بسیار حساسی، ما را با توپخانه یاری نکرد....

  • آزاده بوشهری
۲۹
شهریور

خاطرات دفاع مقدس

تیپ ثارالله را به خاطر عملیاتی به منطقه ی گیلان غرب فرستاده بودند. فصل پاییز، باران و سرما و لرزش بدن بود. بعضی اوقات باران به قدری شدت می گرفت که چند پتو مقابل در ورودی سنگر می انداختیم تا آب وارد سنگر نشود.

یکی از روزهایی که برای نماز خواندن برخاسته بودیم، صدای اذان فضا را پر کرد. اما صدا مشکوک و نامأنوس به گوش می رسید.

شخصی را فرستادیم که بفهمد چه کسی در حال اذان گفتن است، اما رفت و برگشت و در حالی که متعجب بود، گفت: «صدا می آید اما مؤذن نیست».

یکی از بچه ها سیم بلندگو را دنبال کرد و متوجه شد که مؤذن از شدت سرما به زیر پتو رفته و در حال اذان گفتن است. به همین دلیل آن رزمنده نتوانسته بود وی را در چادر تبلیغات ببیند.

راوی: «ابوالفضل کارآمد»

 

برای مطالعه «خاطرات دفاع مقدس» لطفاً اینجا را کلیک کنید.
  • آزاده بوشهری
۲۹
شهریور

در سینه مان حسینیه هایی مکرم است

هر شب برای روضه ات آقا محرم است

ما پای شعر محتشمت سینه زن شدیم

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

سرهای ما چه قابل اگر بشکند حسین

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

این رستخیز سینه زدن هاست کز زمین

بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

هر دیده ای که گریه کند در غمت حسین

یک چشم او مطابق صد چشمه زمزم است

با یاد لحظه ای که علم خورده بر زمین

ما گریه می کنیم به هر جا که پرچم است

بی خود نمی دهند به کسی اشک، این ثواب

مخصوص دیده ای است که با دوست محرم است

هر گوشه ای به داغ تو مشغول و باز هم

عالم برای روضه ی داغ شما کم است

ما را چه ارزشی است، به این چند قطره اشک

جایی که روضه خوان عزای تو آدم است

«شاعر ناشناس»

  • آزاده بوشهری
۲۹
شهریور

من اسلاوا هستم از اهالی استان سیبری در جنوب غربی روسیه. من یک مسیحی ارتودکس بودم که فقط یک یا دوبار به کلیسا رفته بودم که دفعه اول برای مراسم تعمید خودم بود و دفعه دیگر را به خاطر ندارم اما  بعد از اقامت در انگلستان من تبدیل به یک مسیحی پورتستان شدم که در تمامی  مراسمها شرکت می کردم و حتی عضو گروه کر شدم....

  • آزاده بوشهری
۲۸
شهریور


شهید ماشاالله ناجی بوشهری

  • آزاده بوشهری
۲۸
شهریور


شهید علیرضا ماهینی


خاطرات سردار شهید علیرضا ماهینی (قسمت اول)

علیرضا آموزش قرآن را در خط مقدم جبهه شروع و رایج کرد و با خرید دفتر، خودکار، کتاب آموزشی و تخته سیاه، آموزش قرآن را برای برادران رزمنده بنا نهاد...

  • آزاده بوشهری
۲۸
شهریور

خاطرات خلبانان دفاع مقدس

هر دو بعد از گرفتن تجهیزات لازم به کنار هواپیما رسیدیم. پس از بازرسیهای لازم، از پلکان هواپیما بالا رفتیم و درون کابین قرار گرفتیم. موتورها را یکی پس از دیگری روشن و آلات دقیق (نشان دهنده‌ها) و سطوح کنترل هواپیما را بررسی کردیم، اشکالی مشاهده نشد....

  • آزاده بوشهری
۲۸
شهریور

ســـلام مــن بــه مـحـرم، مـحـرم گــــل زهــرا

بـه لطـمه هـای ملائـک، بـه مــاتـم گــل زهـرا

سـلام مـن بـه مـحـرم، بـه تشنـگی عـجـیـبـش

بـه بـوی سیـب زمـینِ غـم و حـسین غریـبش

سلام من بـه محـرم، بـه غصـه و غــم مـهـدی

به چشم کاسه ی خون و به شال ماتم مـهـدی

سـلام من بــه مـحـرم، بـه کـربـلا و جـلالــش

به لحظه های پـر از حزن غرق درد و ملامش

سـلام مـن بـه مـحـرم، بـه حـال خستـه زیـنـب

بـه بــی نـهــایــت داغ  دل شـکــستــه زیـنـب

سلام من به محرم، به دست و مشک ابوالفضل

بـه نـا امیـدی سقـا، بـه سـوز اشـک ابوالفضل

سـلام مـن بـه مـحـرم، بـه قــد و قـامـت اکـبـر

بـه کـام خـشک اذان گـوی زیـر نـیزه و خنجر

سلام من به محرم، به دسـت و بـا زوی قـاسم

به شوق شهد شهادت، حنـای گـیـسـوی قـاسم

سـلام مـن بـه مـحـرم، بـه گـاهـواره ی اصـغـر

به اشک خجلت شاه و گـلـوی پـاره ی اصـغـر

سـلام مـن بـه مـحـرم، به اضـطـراب سـکـیـنـه

بـه آن مـلـیـکـه کـه رویش ندیده چشم مدینه

سـلام مـن بـه مـحـرم، بـه عـاشـقـی زهـیـرش

بـه بـاز گـشـتـن حُر و عروج خـتـم به خیرش

سلام من بـه محرم، بـه مسـلـم و به حـبـیـبش

به رو سپیدی جوُن و به بوی عطر عجیـبـش

سلام من بـه محرم، بـه زنگ مـحـمـل زیـنـب

بــه پـاره، پـاره تــن بــی سـر مـقـابـل زیـنـب

سلام من به محـرم، به شـور و حـال عیـانـش

سلام من به حسـیـن و به اشک سینه زنـانش

«شاعر ناشناس»

  • آزاده بوشهری