شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

Memories of Bushir Martyrs

شهدای بوشهر

سردار جنگهای نامنظم شهید علیرضا ماهینی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۱۱۸ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

۲۱
آبان

شهید محمود پیکر


برای مطالعه «وصیتنامه شهدا» لطفاً اینجا را کلیک کنید.

  • آزاده بوشهری
۲۱
آبان

شهید مسعود خلعتی(قسمت دوم)

روزی که شهر (آبادان) را ترک می کردیم (نهم ‏مهرماه سال 59) همه در حال فرار بودند. زن و  بچه ها از شهر خارج می شدند و مردها برای دفاع می ماندند.

آبادان زیر آتش سنگین توپخانه ی عراق قرار داشت. خمپاره ها یکی بعد از دیگری فرود می آمدند. سوتی کشدار و پس از آن انفجار مهیب، با هر انفجار خانه ای ویران می شد و عده ای زن و بچه ی بی گناه به شهادت می رسیدند و در زیر خروارها خاک مدفون می شدند....

  • آزاده بوشهری
۲۱
آبان

امام حسن مجتبی (علیه السلام)

 

زهر کجا، جُعد کجا، او کجا /غیر کجا و حرم هو کجا

قطره کجا راه به دریا بَرد / اسم کجا پی به مسمّی برد

هستی ظل بسته به نورست، نور / سایه که بی نور ندارد ظهور

چون که زدم غوطه به دریای فکر / تا به کف آرم دُرِ مضمونِ بکر

هاتفی از خلوت لاهوتیان / آمد و رو کرد به ناسوتیان

گفت خداوند علیم و غفور / کرد در این آینه از بس ظهور

تاب نیاورده و از پا نشست / آینه از فرط تجلّی شکست

ذکر مَلک شد پس از آن از محن / یا حسن و یا حسن و یا حسن

«محمد علی مجاهدی»

  • آزاده بوشهری
۲۱
آبان

رهیافتگان

 

علی حسن‌زاده مدیری تاجیکستانی است که به گفته خودش دوست داشته حس و حال معنوی سفر اربعین خود را به سایر تازه مسلمانان بچشاند به همین دلیل کاروان چند ملیتی اربعین را به راه انداخته و هدایت می‌کند.

چه مدتی است که همراه گروه صد نفره تازه مسلمانان به زیارت اربعین پیاده مشرف می‌شوید؟

خداوند توفیق داده تا هنگام اربعین در این مسیر باشیم و امسال اربعین ۹۶، سال سومی است که با کاروان چند ملیتی اربعین به زیارت آسمانی، ملکوتی و با صفا به همراهی خانواده و فرزندانم مشرف می‌شویم و خادمی زائران امام حسین (علیه السلام) را به عهده دارم...

  • آزاده بوشهری
۲۰
آبان

شهید صادق پورسقایی


برای مطالعه «وصیتنامه شهدا» لطفاً اینجا را کلیک کنید.



  • آزاده بوشهری
۲۰
آبان

شهید مسعود خلعتی


(قسمت اول)

 همراه مسعود به بندر انزلی رفتم و او از همان جا به جبهه های جنوب اعزام شد. ‏حدوداً چهار ماهی که گذشت به بندرعباس منتقل شدیم و او مجدداً از آن جا هم  روانه ی جبهه ی آبادان گردید.  پس از دو ماه به من تلفن زد و گفت: «می خوای بیایی آبادان؟». من که سر از پا نمی شناختم، به مسعود پاسخ مثبت دادم و به همراه برادر شوهرم به آبادان رفتم...

  • آزاده بوشهری
۲۰
آبان

مسجدالنبی

 

گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است / دیدم شروع محشر کبرای دیگر است

گردون شده سیاه و فضا پر ز دود و آه / تاریکتر ز عرصه تاریک محشر است

گرد ملال بر رخ اسلام و مسلمین / اشک عزا به دیده زهرای اطهر است

گفتم چه روی داده که زهرا زند به سر / دیدم که روز، روز عزای پیمبر است

پایان عمر سید و مولای کائنات / آغاز دور غربت زهرا و حیدر است

قرآن غریب و فاطمه از آن غریب تر / اسلام را سیاه به تن، خاک بر سر است

روی حسین مانده به دیوار بی کسی / چشم حسن به اشک دو چشم برادر است

ای دل بیا و گریه زینب نظاره کن / مانند پیروهن جگر خویش پاره کن

«شاعر ناشناس»

  • آزاده بوشهری
۲۰
آبان

حجاب

 

یه شب بارونی بود و من خونه مادر بزرگم بودم و داشتم مشق می‌نوشتم. اون موقع کلاس دوم ابتدایی بودم. مادر بزرگ دوستم اومد اونجا، یه قواره چادر مشکی‌ام همراهش بود، نشون مادر بزرگم داد و گفت: «اینو آوردم دخترت برای نوه‌ام چادر بدوزه»، مادر بزرگم گفت: «خب نوه‌ات رو هم می‌آوردی اندازه‌اش رو بگیره»...

  • آزاده بوشهری
۱۹
آبان

شهید پرویز پورحمزه


برای مطالعه «وصیتنامه شهدا» لطفاً اینجا را کلیک کنید.



  • آزاده بوشهری
۱۹
آبان

هواپیمای جنگی ایران

 

صبح اول وقت چهارشنبه دوم مهر، پایگاه کرکوک را بمباران کردیم. دسته های قبل از ما پایگاه را زده بودند و از آن دود بلند می شد. هواپیمای شماره 3 سروان شریفی راد بود و موقع برگشت با فاصله از من پشت سرم می آمد...

  • آزاده بوشهری